|
مباد دل به اين گيتي غدار بست!
اشاره: مقاله وارده، به قلم يكي از دوستداران مرجعيت شيعه است كه براي نشريه صفير ارسال كرده است. وي با قلمي جذاب و خواندني به طرح سه حكايت پرداخته و معتقد است كه بايد در اين دوران، مردم را بيش از پيش با شخصيت و منش زعما و فقهاي بزرگ شيعه آشنا ساخت. نويسنده فرهيخته در اين يادداشت بلند، بسياري از مطالب روز را نيز طرح كرده بود كه با مشي نشريه همخواني نداشت، لذا با كوتاه شدن و اندكي ويرايش به دست چاپ سپرده شد كه باهم آن را پي مي گيريم: در حكايت وصف بزرگان و فقها، مخصوصا مجتهدان و فقيهان مبارز، حرفها زده شده و گفتارها طرح گرديده است، اما همه ي اين حكايتها زماني رخ داده است كه صدا و فرياد و نگاه فقها و ره پويان حق در ميان توده هاي مسلمان و حتي غير مسلمان نافذ بوده ، ولي به اين نكته بايد اشارت داشت كه آنها در همان ايام نيز تنها بوده اند و تنها زيست كرده اند و هيچگاه كسي را قدرت درك و فهم و دست يابي به مقام بلند آنها را نبوده است، و لذا گاهي در همين تنهايي و گاه انسداد سياسي، مظلومانه به شهادت مي رسيدند و يا به رحلتي جانسوز تن مي دادند. حكايت اول: در حكايت وصف بزرگان و فقها، مخصوصا مجتهدان و فقيهان مبارز، حرفها زده شده و گفتارها طرح گرديده است، اما همه ي اين حكايتها زماني رخ داده است كه صدا و فرياد و نگاه فقها و ره پويان حق در ميان توده هاي مسلمان و حتي غير مسلمان نافذ بوده ، ولي به اين نكته بايد اشارت داشت كه در همان ايام نيز تنها بوده اند و تنها زيست كرده اند و هيچگاه كسي را قدرت درك و فهم و دست يابي به مقام بلند آنها را نبوده است، و لذا گاهي در همين تنهايي و گاه انسداد سياسي، مظلومانه به شهادت مي رسيدند و يا به رحلتي جانسوز تن مي دادند. وقتي در زندگي فكري - سياسي شخصيت هاي نامدار و زعماي بزرگ تشيع تأمل مي شود، ديده مي شود كه اين آفت بزرگ (تنهايي) باعث شده كه با توسل به اخباري چند، به سكوت گرفتار شوند ويا با وجود فضاي انسداد سياسي نظامها، به سكوت كشيده مي شوند، ولي نسلهاي بعد و تاريخ آينده ، چهره آنها را به خوبي نشان مي دهد، تاريخي كه ما امروز آن را مي گشاييم و ضمن تورق آن، با چهره هاي نوراني آنها آشنا مي شويم. سخن به درازا نگوييم، كه اين مقال گنجايش طرح و بسط آن همه را ندارد، ولي از باب نمونه مي فهميم كه اگر نگاه و فكر وانديشه و مجاهدت فقيهان عصر مغول ، گرد تمدن بر خوي وحشي گري آنها پاشيد و آنها را با تمدن و فرهنگ اسلامي آشنا ساخت و مارا امروز وامدار آنها ساخت، آيندگان نيز از سكوت و فرياد و اعتراض فقهاي اين عصر و زمانه ياد خواهند كرد و يكبار ديگر نسل تشنه آگاهي و آزادي را با انديشه هاي نوين تشيع و عدالت خواهي آنها پيوند خواهد زد. بي گمان نقش ممتاز و بي نظير علما و مجاهدان راه آزادي، از زمانهاي دور تا به امروز بركسي پوشيده نيست و نسلها از آن همه دلاوري ، ايمان، صبر واميد به وجد مي آيند. علمايي چون ميرزاي شيرازي، آخوند خراساني، ميرزاي نائيني و دهها فقيه نامدار و شجاع كه شيعه به رهبري و زعامت آنها مباهات مي كند. اما اگر امروز ،كه در وضعيت خاصي هستيم، بتوانيم وظيفه خود را در قبال اين شخصيت هاي فرهيخته ادا نماييم، تاريخي خواهيم ساخت كه خود با دست خويش آن را نگاشته ايم... حكايت دوم: اين روزها مصادف است با دومين سالگرد عروج يكي از همين طلايه داران ايمان و آزادي و يكي از همين فرزندان نسل فقهاي شجاع، يعني مرحوم آيت الله العظمي منتظري (ره). شخصيتي كه مي توانست مورد استفاده حوزه و اهل تحقيق قرار گيرد. انساني كه در قامت روحانيت زنده و بيدار تشيع، چشم بسياري را خيره ساخت و تحسين ميليونها انسان آزاده را بدرقه راه خود ساخت. به خوبي روشن است كه سالهاي پاياني عمر اين فقيه دردمند و سترگ، فراموش ناشدني است؛ از آن جهت كه جدا از كشف و اشاعه رمز و رموزات تاريخ و فرهنگ شيعي، طرح و احياي جهان بيني اسلامي به بعد انساني انسانها را نيز مورد توجه و دقت قرار داد و از حقوق ناديده گرفته شده شهروندي سخن گفت و در تمايز با حقوق بشر و حقوق اسلامي، حقوق انسان به ما هو انسان را فرياد زد. آنجا كه صريحا مي فرمود: "مردم در اسلام و ايمان و اعتقادات قلبي تفاوت دارند ولي حقوق اجتماعي وسياسي آنان تابع درجات ايمان آنان نيست بلكه همه در حق انتخاب كردن و انتخاب شدن و ساير حقوق اجتماعي مساوي مي باشند." ايشان در جاي ديگر در رابطه با موضوع طرح خشونت معتقد هستند كه دفاع در برابر دشمن مهاجم، خشونت نيست، بلكه خشونت درجايي است كه حكومتي در برابر ملت خود بايستد و به جاي اعطاي حقوق و دلجويي ومدارا، آنان را سركوب نمايد. آن فقيه نامدار و مجاهد شيعه در طول اين مدت ، بيش از تمام عمر با بركتشان از حقوق طبيعي انسانها گفت و همچون امير مومنان علي (ع) حقوق انسانها را از حقوق خداوند منفك ندانست و معتقد بودند كه خداوند سبحان حقوق بندگانش را مقدمه اي قرار داد براي حقوق خود، پس هر كس اقدام به اداي حقوق بندگان خدا نمود در نهايت مي تواند اقدام به اداي حقوق الهي نمايد. آري، فقها در مسيري هستند تا به انسانيت تحت ظلم ، عدالت و آزادي علوي را بنمايانند. مي خواهند به قول بيهقي، تاريخ و بنايي بسازند كه تا روزگار باقي است، ذكر و ياد آن باقي بماند و از نقش علماي شيعه كاسته نگردد. علمايي كه دل به اين گيتي غدار نمي بندند و با ساده زيستي و مبارزه با مظاهر قدرت و فساد، طي طريق مي نمايند. ياد آن فقيه شجاع را گرامي مي داريم و حكايت زندگي وتفكر او را نسل به نسل انتقال خواهيم داد. حكايت سوم: يادمان هست كه در اين سالها برخي در سبقت گرفتن از يكديگر براي رسيدن به قدرت و چسبيدن به دنياي فاني، همه چيز را فراموش كرده بودند ويا خود را به فراموشي مفرط زده بودند و شجاعانه فرياد مرگ سر مي دادند، اما نقش ممتاز و انساني يكي ديگر از فقيهان اين عصر، ما را برآن مي دارد تاگريزي كوتاه داشته باشيم بر انديشه و زندگي او. انساني آگاه و دردكشيده از همين قبيله دردآشنا و از ميان همين فقها،يعني حضرت آيت الله العظمي صانعي (مد ظله العالي). او را به ياد مي آوريم كه گاهي قباي دلتنگي خود را بر دوش مي انداخت و نگران ومضطرب، همگان را به خود مي خواند. فقيهي سترگ و دورانديش، كه در عين درك ولمس حملات ناموفق، آينده ي مرجعيت شيعه و استقلال پايگاه بزرگ روحانيت را فرياد بر مي آورد. مرجع نوانديشي كه همواره از مردم گفته و به مفهوم واقعي كلمه دردمند و عدالت خواه است. انساني كه دوست داشت در اختلافات ومناقشات سياسي، دين از معادلات قدرت دور بماند و مرجعيت شيعه براي هميشه ملجأ و پناهگاه مظلومان و مستضعفان باقي بماند. اين مرجع نوانديش شيعه ، كه با انديشه هاي نوين و آن هم نزديك به نيم قرن مطالعه و كنكاش و تحقيق در مباني سنتي حوزه و تدريس و تحصيل آن، به رويكرد و برداشتي فقهي از دل همين فقه سنتي رسيده بود، توانست با فتواهاي مبارك و ميمونش، تحولي ژرف و عميق در مبادلات اجتماعي - سياسي و حقوق انساني ايجاد كند. آيت الله از همين قبيله درد آشنا، توانسته با اين تحول، اسلام و تشيع و پيروان مظلومش را يكبار ديگر با رايحه هاي ايمان و اعتقاد واقعي و بوي طراوت و شادماني، صلح و برادري، حقوق انساني و.... آشنا سازد و نام خود را در رديف مصلحان آزادي و احياگران دين مداري ثبت و ضبط نمايد؛ كسي كه دلباخته قدرت نيست و در هر پيام و گفتاري ، فرهنگ ريا و تزوير را با ساده زيستي و ساده گويي بر ملا مي سازد. فقيه شجاعي كه دغدغه ها و ناله هاي مردم را مي شنود و از حقوق پايمال شده آنها در همه جاي زمين دفاع مي كند. براي او فرق نمي كند كه اين انسان سياه است يا سفيد؟ زرد است يا سرخ. در نگاه او كه برگرفته از اسلام راستين است، همه انسان هستند و همه از حقوق مساوي برخوردار مي باشند. پسنديده تر اينكه در پهناي تفكر بلند ايشان، حقوق انسان منفك از حقوق پايمال شده زنان نيست. قشر مظلومي كه در طول تاريخ مورد ظلم قرار گرفته است. آري مشي آيت الله بر اين قرار گرفته است كه با همين رويه، بنايي بسازد و تاريخي بنويسد كه تا آخر روزگار باقي بماند و فتواها و نگاههايي عميق وانساني را پي افكند كه در تحولات ومعادلات جهاني ديده شود تا مسلمانان بر آن همه كرامت و شخصيت خود مباهات كنند. آيت الله ، كسي است كه دل در گرو اين گيتي غدار نبست و نعمت و جاه و ولايت او را به هيچ شمرد و به محكمه عدل الهي ايمان داشت و با همين ايمان و اعتقاد اعلام كرد كه اسلام دين سهل و ساده است. اسلام دين خشونت و سخت گيري نيست. اسلام دين آزادي و آزادي خواهي است... در همين راستا و براي تقويت و تثبيت مباني فقهي خود، از باران رحمت بي حساب الهي كه همه جا را در يد قدرت خود دارد، نوشيد و خوان نعمت بي دريغش را،كه همه جا كشيده شده، درك كرد و به بندگان مخلص خدا نماياند. اين است كه چنين فقيهاني راهنمايان بشريت براي نجات از ظلم و ستم و فساد و تزوير مي گردند. آيت الله با همين اعتقاد، حاكميت انسانها را بر جوامع بشري فرياد مي زند و بر حقوق انسانها تأكيد مي ورزد و اعلام مي دارد كه نابودي ظلم و ظالمان جزو سنت الهي است و روزي فرا خواهد رسيد كه ستمگران در مقابل اراده ملتها هيچ چاره اي جز تسليم نخواهند داشت.ايشان ايمان دارند كه اين سنت الهي و سنت تاريخ است كه نه ظلم مي ماند و نه ظالم... كلام به پايان رسيد وحكايت هاي ما همچنان باقي است و مانيز همچون همه، در اول وصف شخصيت و انديشه مرجع نو انديش شيعه در تمام ابعاد سياسي، فرهنگي، قضايي، اقتصادي و... مانده ايم، زيرا اين مقال گنجايش طرح و بررسي آن همه را ندارد و مثنوي هفتاد من كاغذ شود، اما اميدواريم با عنايت الهي و در پرتو فرهنگ انساني شيعه، عدالت و آزادي را تثبيت كنيم و از فرهنگ دروغ ، ريا و تزوير به فرهنگ انساني برسيم و از خداي سبحان، آگاهي و آزادي بشريت را بخواهيم. بايد بخواهيم تا كلام حق " اِنَّ اللهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوم حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم " جاري و ساري گردد. بايد به سوي او برويم و دست تضرع و زاري بسويش دراز كنيم، در عين حال كه مي دانيم حضرت حق، دعوتمان را اجابت خواهد كرد و اميدمان را در اصلاح و بازسازي خويش برآورده خواهد ساخت ، چرا كه نيك مي دانيم از بسياري زاري بنده همي شرم دارد. كرم بين و لطف خداوندگار گنه بنده كرده ست و او شرمسار
|