Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: هر تغييري، ارتداد نيست

هر تغييري، ارتداد نيست

سير تحول فتواي ارتداد در انديشه مرحوم آيتالله العظمي منتظري / قسمت دوم و پاياني

* رضا احمدي

ارتداد در قرآن

سؤال: در قرآن امده است كه در دين هيچ اجباري نيست ولي در جاي ديگر آمده كه اگر دين خود راتغيير بدهيد مرتديد و به مرگ محكوم هستيد. شما اين تضادها را چه گونه توجيه ميكنيد؟

جواب: اولا درست است كه در قرآن كريم نفي اكراه در دين شده است و فرموده: (لاَ اِكرَاهَ فِي الدِّينِ)؛ (در دين اجبار و اكراه نيست) ولي در هيچ جايي از آن گفته نشده است كه مرتد محكوم به اعدام است و بايد كشته شود؛ و مجازات اعدام مرتد، تنها در بعضي از احاديث ذكر گرديده است.

و ثانيا: اين كه در دين اجباري نيست، به لحاظ اين است كه دين داراي اعتقاد و عمل بر اساس اعتقاد است و حصول اعتقاد موقوف به گونه اي استدلال و برهان ميباشد، و چه بسا بدون اختيار براي انسان حاصل ميگردد، و هيچ گاه به وسيله اكراه و اجبار پديد نميآيد.

و مراد از ارتدادي كه طبق بعضي از روايات، مجازات آن مرگ مقرر گرديده، اين است كه شخص پس از اين كه حقانيت توحيد يا نبوت پيامبر اسلام(ص) و يا برخي از ضروريات ديگر دين براي او ثابت گرديده، از روي عمد و عناد با حق، به مخالفت علني و آشكار برخيزد و بخواهد نظم جامعه را بر هم زند و اعتقادات ديگران را مورد طعن قرار دهد، كه چه بسا اين امر، كشف از توطئه اي پنهان از سوي مخالفان دين مينمايد. اما كسي كه در مسير تحقيق عالمانه، براي او نسبت به اصلي از اصول دين يا فرعي از فروع ضروري آن، شك و ترديد حاصل شده و يا به نتيجه اي ديگر رسيده است، مرتد محسوب نشده و حكم ارتداد را ندارد. در اين رابطه ميتوانيد به رساله حقوق اين جانب صفحه 51 مراجعه نماييد.23

رابطه انكار ضروري و خروج ازدين

سؤال: آيا اگر مسلماني با استدلال، احكام عبادي اسلام را نپذيرد ولي به توحيد و نبوت و معاد و عدل و امامت معتقد باشد ميتوان او را از مسلماني خارج دانست؟ اگرنه، پس اين چه ضروري دين است كه تعطيل آن نميتواند سبب خروج از اسلام تلقي شود؟

جواب: اگر مقصود از نپذيرفتن، انكار عقيدتي باشد بايد گفت: صرف انكار ضروري اگر مسلتزم انكار اصول دين از قبلي نبوت نباشد موجب خروج از دين نميباشد و اگر كسي واقعا به اصول دين مذكور در سؤال، معتقد باشد اما به نظر خودش با استدلال به اين تنيجه رسيده است كه امروز انجام عبادات لازم نيست، چنين كسي هرچند تشخيص او باطل و خلاف حق است، اما موجب خروج او از دين نميشود و حتي حكم به فسق او نيز بعيد است. اما اگر ضمن قبول داشتن اصول دين، ضروري بودن عبادات را نيز قبول دارد و با اين حال، آنها را عملاً ترك ميكند، چنين شخصي فقط محكوم به فسق ميباشد؛ و اگر حكمي ضروري باشد و مسلمان با قطع و يقين به ضروري بودن، آن را انكار مينمايد، اين انكار كه برگشت به انكارنبوت كرده و نوعي لجاج و عناد است، موجب ارتداد و خروج از دين ميباشد.24

تغيير دين

سؤال: يك عرضي داشتم در مورد تغيير مذهب. مگر ما دين حضرت مسيح، موسي و... را دين خدا نميدانيم؟ اگر ميدانيم، پس چرا اگر يك مسلمان بخواهد تغيير دين بدهد بايد محاكمه و سپس اعدام هم بشود. اگر ما به خداي خود اعتقادداريم پس بايد بسپاريم دست پروردگار خود كه خود بهتر ميداند. كسي نميتواند شخص ديگري را براي نظرش محاكمه كند. حال سؤال اين است كه نظر شما در مورد اين موضوع چيست؟ و من شما رابه خاطر روشن تر بودن فكري انتخاب كردم كه از شما سؤال ميكنم.

جواب: تفصيل در نامه نميگنجد. اجمالا اين كه: هريك از اديان يهوديت و مسيحيت و زرتشتي در زماني دين حق بوده اند ولي دين مقدس اسلام ناسخ اديان سابقه ميباشد، و عدول از آن صحيح نيست. مَثَل اديان الهي مثل كلاسهاي دانشگاهي است، و دين اسلام همچون كلاس و ترم آخر است كه شخص يك نحو استقلال علمي پيدا كرده است و ديگر نياز به استاد جديد ندارد و با عقل كامل شده خود ميتواند مشكلات را بر اساس آخرين و كامل ترين رهنمودها و احكام دين آسماني حل نمايد. براي ثبوت حقانيت دين اسلام ميتوانيد به كتاب "از آغاز تا انجام در گفتگوي دو دانشجو" نوشته اين جانب مراجعه فرماييد. البته تبديل دين به نحو اطلاق، حكم اعدام ندارد؛ بلكه اگر حقانيت دين اسلام براي كسي ثابت شده باشد و از روي عناد و لجاجت با حق، اسلام را انكار كند و دين ديگري قبول كند، مرتد شمرده ميشود؛ و اگر در دادگاه صالح طبق موازين قضايي، ارتداد و عناد او با حق ثابت شود، حكم مرتد را دارد.25

آزادي در انتخاب دين

سؤال: من خاطرات جناب عالي را خواندم. بسيار عالي بود. فهميدم كه شما در زمينه حكومت اسلامي و همچنين فرقه بهائيت تحقيقات زيادي انجام داده ايد. هميشه براي من اين سؤال مطرح بوده و ميبينم كه همواره حقوق بشر هم در اين مورد به ايران ايراد ميگيرد، اين است:

1- آيا نبايد ديد حكومت اسلامي نسبت به تمام انسانها اعم از موحدان(مسلمان و غيرمسلمان) و غير موحدان -البته به شرط عدم محارب بودن- يكسان باشد؟ آيا خداوند به همه بندگانش روزي نميدهد؟ آيا ما حق داريم به عنوان حكومت اسلامي به يك گروه محروميت اجتماعي بدهيم؟

2- آيا انسان ارجحيت دارد يا دين؟ چون اين گونه سؤالات را من بارها از بسياري جوانها شنيده ام. اگر امكان دارد جواب سؤالات فوق را در سايت خود براي استفاده عموم قرار دهيد.

جواب: 1- هرچند به اعتقاد ما اسلام دين حق است و آن خاتم اديان الهي ميباشد، و وجدان هر انساني او را ملزم مينمايد كه در امر دين تحقيق نمايد و نسبت به آن بي تفاوت نباشد، ولي نه دين و نه حاكميت، امري تحميلي نيست. هيچ گاه با زور و تحميل، اعتقاد حاصل نميشود. و همه مردم تا زماني كه حقوق اجتماعي يكديگر را محترم بشمارند حق حيات دارند و حاكميت نيز هنگامي ثابت و برقرار ميگردد كه اكثريت جامعه پذيراي آن باشند. و حتي حكومت ظاهري رسول خدا ص و امير المومنين نيز با بيعت مردم تحقق خارجي يافت. ضمنا حق و حقيقت از هر كس و هر چيز محترم تر است.

2- انسان حقيقي كسي است كه داراي مميزه انسان از ساير حيوانات يعني عقل بالفعل باشد؛ و عقل بالفعل به وجود مبدا و معاد و ضرورت حركت مستقيم تكاملي به سوي آنها معترف است. و اين اعترافها همان دين داري اوست. بنابراين انسان به معناي خاص آن، شخصي دين دار است و انفكاك بين آن دو و سخن از اين كه انسان ارجح است يا دين، وجهي ندارد. بله، ظاهر انسان و انسان ظاهري چيزي جداي از دين و دين داري است، و بدين لحاظ هم بين افراد آن نسبت به حقوق مدني و اجتماعي تفاوت نيست و هيچ فردي به خاطر عقيده اش در آن جهت داراي مزاياي بيشتر و ارجحيت از ديگران نميباشد؛ چنان كه انسان حقيقي هرچه در عقل بالفعل نظري و عملي قوي تر باشد و مراتب برتر عقل را در دو بعد نظر و عمل طي نمايد، نزد خداوند ارجح بوده و داراي كرامت بيشتر است: (اِنَّ اكرَمَكم عِندَ اللهِ اتقَاكم)26 يعني كسي كه دين حق را قبول كرده و داراي تقواي بيشتر ميباشد، نزد خداوند از درجات معنوي بشتري برخوردار خواهد بود. ازطرفي انسان از نظر انسان بودنش به مقتضاي آيه (لقد كرمنا بني آدم)27 يك ارزش ذاتي دارد و از نظر تدين او به دين حق ارزش ثانوي خواهد داشت . در حقيقت تفاوت اديان و صحيح و ثقيم بودن آنها به صاحبانش ارزش ثانوي مي دهد.28

جمع بندي :

آيت الله منتظري بحث مرتد را سه دوره مورد ارزيابي قرار داده است . در دوره اول نظر مشهور را پذيرفته بود، بعد با ارايه تعريف جديدي براي مرتد و افزودن قيد جديدي، همان حكم مشهور را پذيرفت.

مرحله سوم ارزيابي و بازنگري موضوع ، تغيير عقيده ، شبهه يا مطالعه و دستيابي به نتايج جديد است و موجب ارتداد نخواهد شد، بلكه عناد و توطئه فرد موجب حكم است و آن اين است كه شخص پس از اين كه حقانيت توحيد يا نبوت پيامبر اسلام(ص) و يا برخي از ضروريات ديگر دين براي او ثابت گرديده، از روي عمد و عناد با حق، به مخالفت علني و آشكار برخيزد و بخواهد نظم جامعه را بر هم زند و اعتقادات ديگران را مورد طعن قرار دهد، اما مجازات مرتد را از مصاديق حدود دانسته، آن هم بنابر روايت مشهور پيامبر كه مي فرمايند در شبهات حدود را واگذاريد . پيامبراكرم (ص) فرمودند: "ادرئوا الحدود بالشبهات" ؛ (با اندك شك و شبهه اي اجراي حدود را متوقف كنيد.) و اگر متهم به يكي از گناهان ذكر شده، قبل از دستگيري توبه كند، يا شبهه توبه در بين باشد حد از او ساقط ميشود.

23 - ماخذ سابق ص 533.

24 - ماخذ سابق ، ص 102.

25 - ماخذ سابق، ص 102.

26 - سوره حجرات ، آيه 13.

27 - اسرا، آيه 72.

28 - پرسش هاي ديني، ص 105.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org