|
پرسشها و پاسخ هاي بي پرده پيرامون خمس
اشاره: بدنبال درج مقاله خمس در شماره 20 نشريه صفير، و انعکاس آن در بين عـلاقـه مندان سؤالات مختلفي به ذهن پژوهشگران و خوانندگان خطور کرد که شايد پرسشهاي صريحي باشد. استاد عابديني نيز با دريافت اين شبهات و يا پرسشها، خواننـدگان عـزيز را با پاسـخ هـاي بي پـرده اي مواجه کرد که انتشار آن خالي از فايده نخواهد بود. در اينجا بهتر است نظر يکي از خوانندگان را با هم دنبال نماييم ، ايشان مي نويسد : مدتها بود که سوالات و شبهاتي راجع به خمس مطرح مي شد و جوابهائي که از طرف بعضي از روحانيون داده مي شد قانع کننده نبود به صورتي که واقعا در رابطه ي با خمس و مصارف آن شک کرده بودم تا اينکه نوشته: (چرا خمس بپردازيم؟! از آقاي احمد عابديني را ديدم و متوجه شدم که ايشان نگرش تازه اي به خمس دارند و به صورتي عقلاني خمس را مطرح کرده اند. با اينکه پاسخ بعضي از شبهاتم را گرفتم ولي به دليل خلاصه بودن مطالب آن و بيان نشدن برخي از اشکالات ديگر نتوانست نظر مرا در برخي از شبهات تأمين کند. به اين نتيجه رسيدم سوالاتي که راجع به خمس مطرح است را بنويسم و از خودِ آقاي عابديني بپرسم. نشريه صفير خوشحال است که با خوانندگان باذوق و متعددي مواجه است لذا توصيه مي شود براي فهم بهتر، ابتداء مقاله بلند (چرا خمس بپردازيم؟) مطالعه شود و سپس اين سؤالات را دنبال کنند. تذکر اين مطلب هم ضروري است که امروزه در شبکه هاي مختلف راجع به خمـس ، شبهـات و سـوالاتـي مطـرح مي شود که اميدواريم با طرح اين سؤالات، آن تبليغات پاسخ داده شود. با تشکر از پي گيري و دقت اهل نظر، و با سپاس از حجت الاسلام و المسلمين احمد عابديني، با هم به اين پرسش ها که بيش از 50 سوال بود مي پردازيم. اينک اولين قسمت اين مجموعه را پي مي گيريم. 1، اهل سنت مي گويند آيه 41 سوره انفال مربوط به غمينت جنگي است و غنيمت در اين آيه اصطلاح شده است بـراي غمـينت جنـگي ولـي شـيعيان مي آيند و از معناي لغوي غنيمت استفاده کرده و خمس را در همه چيز واجـب مي دانند در حالي که اين صحيح نيست. اگر کلمه اي در معنائي ، اصطلاح شده باشد ديگر نمي توان معناي لغوي آن را گرفت. اگر چنين باشد که شيعيان انجام مي دهند مي توان کلمه ي فيء را هم در آيات مربوط به فيء به معناي لغوي گرفت و پول ديگري نيز به عنوان فيء از مردم گرفت. همچنين مي توان کلمه صلوات را در آيه ي حافظوا علي الصلوات به معناي دعا گرفت نه نماز. بنابراين اگر کلمه اي در يک معنائي اصطلاح شده باشد بايد همان معناي اصطلاحي را گرفت. بنابراين ، اينکه شيعيان براي اثبات خمسِ در آمد مي آيند و براي اهل سنت از کتابهاي لغت شاهد مي آورند که غنيمت معنائي اعم دارد خود اهل سنت اين مطلب را قبول دارند و بحث ، در رابطه ي با معناي لغوي نيست بلکه بحث بر سر اين است که لفظ غنيمت در آيه 41 سوره انفال اصطلاح شده است و ديگر معناي اصطلاحي آن مراد است دقيقا مثل آيات مربوط به فيء. درست است که کلمه ي فيء لغتا به معناي بازگشت است و به چنين معناي لغوي نيز در جاهاي ديگر قرآن آمده است ولي در آيات سوره ي حشر معناي اصطلاحي اش منظور است همچنين کلمه ي غنيمت درست است که در جاهاي ديگر قرآن مثل فعند الله مغانم کثيره معناي لغوي اش منظور است ولي در آيه ي 41 سوره انفال تنها معناي اصطلاحي اش منظور است. جواب : اولا بايد اين مطلب مورد توجه قرار گيرد که در آيه ي 41 سورة انفال لفظ غنيمت نيامده است بلکه لفظ (غنمتم) آمده است و لفظ غنمتم در غنائم جنگي اصطلاح نشده است. ممکن است لفظ غنيمت در غنائم جنگي اصطلاح شده باشد ولي لفظ (غنمتم) ايـنجور نيسـت. کلمة (غنمتم) از غنيمت گرفته نشده است که شما بگوييد مربوط به غنيمت جنگي است بلکه از (غنم) گرفته شده است که به معناي مطلق سود است. خلاصه اينکه اين کلمه ي (غنيمت) است که در غنيمت جنگي اصطلاح شده است نه کلمه ي (غنمتم). در آيه نمي گويد ( وَاعلَمُواْ أَنَّ غَنِيمَتَکم ) بلکه مي گويد ( وَاعلَمُوا أَنَّ ما غَنِمتُم ). بله ، آيات سوره ي انفال ، مربوط به بحث جنگ است ولي بايد گفته شود که شأن نزول و فضاي آيات مخصص نيست يعني اگر مطلبي در بين آياتِ خاصي آمد، دليل بر اين نمي شود که آن مطلب فقط مربوط به همان آيات است. با يک مثال توضيح مي دهيم : در آيه ى 216 سوره ى بقره آمده است: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْئا وَ هُوَ خَيرٌْ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْئا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ معنى : جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنكه برايتان ناخوشايند است. و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است. اين آيه و آيات بعدش نيز راجع به جنگ است. حال روشن است که جمله ى وَ عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيْئا وَ هُوَ خَيرٌْ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ مختص به جنگ نيست بلکه سخني كلى است. از طرف ديگر ائمه ي ما که داناترين افراد به قرآن و به احکام دين هستند براي اثبات خمس به اين آيه تمسک کرده اند. پس نتيجه مي گيريم که خمس مطلبي شرعي است و هيچ شک و شبهه اي در آن نيست زيرا هم قرآن در آن ظهور دارد و هم روايـات ائـمة اطهار عليهم السـلام آن را مي رساند و آنان که هم اهـل بيت بوده اند، هم عـرب بوده اند ، هم ديـن دار بوده اند، هم اهل هوا و هوس نبوده اند از اين آيه اين گونه فهميده اند و براي ما اين گونه بيان کرده اند. البته در همين ابتداء اين مطلب بيان شود که هدف ما در پاسخ گوئي به اين سوالات اين نيست که بياييم دلائل فقهي موضوع را مورد بررسي قرار دهيم چرا که فقهاء و مراجع ما از طريق همين آيه ي سوره انفال و روايات زيادي که در باب خمس موجود است به بررسي ادله پرداخته اند. هدف ما اين است که بحث خمس را به صورت عقلاني مورد بررسي قرار دهيم. در واقع ما مي خواهيم اشکالاتي که جوانان امروزي به بحث خمس دارند را به طوري عقلاني پاسخ دهيم و اگر کسي بحثهاي علمي مي خواهد مي تواند به کتب فقهاء در بحث خمس رجوع کند. با توجه اين توضيحات بايد گفته شود که اشکال اصلي به خود اهل سنت وارد است. آنها آمده اند و افرادي را حاکم قرار داده اند که زکات مي گرفته اند ولي حق گروهي از مردم را نمي داده اند و در نتيجه گروهي از مردم ( مثل بني هاشم و شيعيان در زمان ائمه ) فقير مانده اند و هيچ کس در جامعه به فکر آنها نيست. حال آيا نبايد براي اين گروه فکري کرد؟ حتي اگر آيه ي خمس نبود عقل درک مي کند که بايد براي اين گروه فکري کنيم. ما از دستورات کلي قرآن مي فهميم که هيچ مسلماني نبايد سر گرسنه بر زمين بگذارد. ائمه ي ما در چنين شرائطي گفته اند پول بدهيد تا خرج اين گروه بکنيم.پس اگر شما اهل سنت ، در سايتها و در برنامه هاي ماهواره اي به آيه خمس اشکال مي کنيد ، اشکال اصلي به خود شماست که در طول تاريخ اسلام آمده ايد کساني را حاکم کرده ايد که اين گروه ، حق گروه ديگر را خورده اند. حال در چنين شرائطي ائمه ي ما با برداشت ظريف و زيبا و عاقلانه از آيات قرآن گفته اند يک راهي ايجاد بشود که فقير به نوائي برسد. اين چه اشکالي دارد؟ اشکال اهل سنت به خمس شيعه مثل اين است که گروهي جنايت بکنند و گروه ديگري بيايند و طبيب بدون مرز راه بيندازند و بعد آن گروه جنايت کار بگويند چرا طبيب بدون مرز راه انداخته ايد. خوب جواب اين است که شما جنايت کرده ايد. اگر جنايت نمي کرديد که ما طبيب بدون مرز راه نمي انداختيم. در اينجا هم بايد به اهل سنت گفته شود که شما حاکماني قرار داديد که به خاطر ظلمشان باعث شدند ائمة ما براي رفع نيازهاي جامعه خمس را راه بيندازند و اگر شما حاکماني قرار مي داديد که حق هرکسي را درست مي دادند و خودي و غير خودي نمي کردند ائمه ي ما خمس را راه نمي انداختند. بنابراين اگر حاکمان و دولتهاي اسلامي، حق همه را بدهند ائمة درآمدها به يک کيسه مي رود و از همان کيسه ، همه ي هزينه ها پرداخت مي شود مثل زمان پيامبر. در زمان پيامبر خمس مطرح نبود چون مردم وظيفه ي خود را در پرداخت اموال براي نيازهاي جامعه عمل مي کردند و حکومت هم دست پيامبر بود و پيامبر حکومتش ، حکومت حقه بود ولي کم کم بحث حکومتهائي پيش آمد که حق مردم را نمي دادند و در نتيجه نياز به خمس احساس شد و ائمه از قابليت قرآن استفاده کردند و خمس را از مردم گرفتند تا به مصرف فقيراني برسانند که حکومتهاي ناعادلِ سني مسلک ، حق آنها را نمي دادند. در زمان ما هم همينطور است. مردم خود عربستان سعودي آيا فقير ندارند؟ آيا ايران فقير ندارد؟ متاسفانه چه پولهائي در کشور ما به جيب افراد خاص مي رود ولي فقراي زيادي هستند که احتياج به مخارج زندگي دارند. حال اهل سنت به ما مي گويند شما اين پولي را که مي توان براي فقراء خرج کرد نگيريد. در چنين صورتي ببينيد چه افتضاحي مي شود و چقدر افرادي از گرسنگي مي ميرند يا به سوء تغذيه گرفتار مي شوند. 2، اگر اين چنين است که شما ميگوييد امروزه مي توان از زکات استفاده کرد و همان پول زکات را براي فقراي جامعه بگذاريم. ديگر چرا خمس مي گيريم؟ جواب : الآن حکومت ما زکات مي گيرد. ماليات مي گيرد. نفت دارد. گاز دارد. ولي با همه ي اين احوال کشور ما اينقدر فقير دارد. حال آيا نبايد به اينها رسيدگي کرد؟ تازه حکومت ، همه را يک جور اداره نمي کند و تفاوت طبقاتيِ زيادي وجود دارد. 3، اگر حاکمان اشتباهي کنند و حق مردم را ندهند ما مي توانيم پول ديگري از مردم به عنوان وجوب شرعي بگيريم؟ جواب : بله مي توانيم چون از کليات دستورات اسلامي چنين مطلبي را برداشت مي کنيم و ما چون فهم و روش ائمه ي خود را قبول داريم مي توانيم چنين کاري بکنيم چون آنها چنين کاري کردند. 4، الآن که اين همه خمس داده مي شود ولي با اين حال هنوز اين همه فقير وجود دارد. بنابراين به نظر مي رسد گروهي همين خمس را درست مصرف نمي کنند؟ جواب : درست است. گروهي در خرج کردن خمس اشتباه مي کنند و سوء استفاده مي کنند و ما از اين اشتباهات دفاع نمي کنيم ولي به هر حال اشتباه بيوت مراجع از اشتباه حکومتها کمتر است. 5، به هر حال با توجه به سوال اول آيا آيه ي خمس ، خمس در درآمد کسب را مي رساند يا نه؟ جواب : اگر جواب ما را در جزوة (چرا خمس نمي دهيم؟) و همچنين در پاسـخ سـوال اول ديده باشـيد متـوجه مي شويد که آيه ، خمس درآمد کسب را هم مي رساند و طبق توضيحي که داده شد خمس درآمد کسب از خود آيه استفاده مي شود و در نتيجه خمس ، مطلبي کاملا شرعي و قرآني است. ائمه ي ما نيز از آيه، خمس را فهميده اند. ولي همچنانکه در جواب سوال اول بيان شد ما سعي مي کنيم از باب ديگري وارد شويم و با کمک دليلهاي عقلي بحث کنيم. بنابراين اگر ما خمس را کنار بگذاريم باعث مي شود که افرادي که مبارز سياسي هستند درب خانه شان بسته شود و اين عاقلانه نيست. يعني و لو اينکه دلائل خمس کامل نباشد اين مسائل و مشابه آن کمک مي کند تا ما بگوييم بايد راهکاري انديشيد. اگر حکومت ، مانند حضرت رسول و حضرت علي عليهما السلام حق افراد منتقد را بدهد که هيچ و الا عاقلانه است که بياييم راهي براي درآمد آنها ايجاد کنيم. همچنين گروهي از افراد هستند که مي خواهند کتاب چاپ کنند ولي چون حکومت با آنها مخالف است اجازه ي چاپ کتابهايشان را نمي دهد. حال چه اشکالي دارد راهي قرار دهيم و از آن طريق درآمدي براي چنين کارهائي داشته باشيم؟ 6، حرف شما را قبول دارم ولي سوالم اين است که آيا مي توان براي گرفتن اين پول از مردم از دين مايه بگذاريم و دادن اين پول را واجب کنيم و بگوييم نماز با لباسي که خمسش را نداده ايد باطل است؟ جواب : اولا نظر ديني دادن در اينجا طبق آيات و روايات است نه گتره اي و ثانيا دليل عقلي براي گرفتن خمس تام است و ثالثا نظر بنده اين است که نماز با لباس غصبي باطل نيست بلکه فقط شخصي که با لباس غصبي نماز خوانده گناه مرتکب شده ولي نمازش صحيح است و رابعا بايد گفته شود بالاخره کسي که ثروتمند است بايد قسمتي از مالش را خرج کساني کند که نمي توانند کسب درآمد داشته باشند. بله اگر شخصي مي تواند کسب درآمد داشته باشد ولي به خاطر بي حالي اين کار را نمي کند نبايد به او پول داد و ثروتمندان در برابر او مسئول نيستند ولي اگر کسي واقعا نتواند کسب درآمد داشته باشد واجب است که ثروتمندان حقوق او را بدهند.همچنانکه در روايات آمده است : همانا خداوند در مالهاي ثروتمندان براي نيازمندان به مقدار کفايتشان واجب کرده و اگر دانسته بود که به آنها نمي رسد آن سهم را زيادتر کرده بود. (وسائل الشيعه،کتاب الزکاه،باب اول) بنابراين مي توان اين پول را به عنوان وجوب از مردم گرفت.(اِن الله فَرَضَ في اَموال الاَغنِياء للفقراء ما يَکفِيهم) جالب است بدانيد که درست است که ثروتمندان مالک اموال خود هستند ولي اين مالکيت حدود دارد و مالکيت مطلق نيست. شخص ثروتمند آنقدر مالکيت ندارد که بتواند بگويد من نمي خواهم پولم را به فقير بدهم. حال اين که چقدر بايد بدهند ، بستگي دارد به اينکه با چه مقدار نيازها برطرف مي شود. در يک زمان ممکن است با يک پنجم اين نياز بر طرف شود و در زماني با يک چهارم. پس اصل دادن واجب است ولي مقدارش متغير و اينکه در بعضي از روايات داريم که ائمه هم مقدار متغيري براي چنين پولي مشخص کرده اند به همين خاطر است. حتي اينکه در زماني ائمه خمس را مباح کرده اند يا به خاطر اين بوده که در آن زمان ، حکومتها اجازه ي گرفتن همين پول را هم نمي دادند و به همين خاطر ائمه گفتند الآن ديگر اين پول را ندهيد تا شيعيان شناخته نشوند يا براي اين بوده که در برخي سالها وضع مردم خوب بوده و نيازي به گرفتن خمس نبوده است. خلاصه کلام اينکه چون ائمه ي ما که رهبران ديني ما هستند در بعضي زمانها چنين پولي را از مردم گرفته اند مي توانيم بگوييم که اين کار ، يک کار ديني است. به عبارت ديگر ما يک اصل ثابت داريم و آن اين است بايد که فقيري باقي نماند و همچنين بايد نيازهاي فرهنگي جامعه برطرف شود ، حال زماني بر طرف شدن اين نيازها با خمس است و زماني با ربع و زماني با سدس. 7، خوب اين پول را با عنوان زکات بگيريد نه با عنوان خمس که بعدا در دلالت آيه اشکال پيش بيايد؟ جواب : اولا دلالت آيه اشکال ندارد و روايات هم وجود دارد و ثانيا چون زکات را حکومت مي گيرد و امري حکومتي است ما اگر بخواهيم زکات بگيريم حکومت با ما مقابله مي کند چون حکومت زکات را مال خود مي داند. بنابراين ما بايد با نام ديگري مثل خمس ، حق فقراء ، صدقه ، انفاق ، آتوا حقه و .... که عنوان حکومتي ندارد از مردم پول بگيريم. اگر زماني رسيد که حکومت اجازه نداد از مردم چيزي به نام خمس گرفته شود در آن صورت همان دليل عقلي به ما مي گويد نام خمس را تغيير بده و نام ديگري بر روي آن بگذار و نگذار فقيران از فقر بميرند و کارهاي فرهنگي زمين بماند. بله ، اگر حکومتها کاري به زکات و خمس نداشته باشند و ماليات خودشان را بگيرند ما به عنوان زکات از مردم پول مي گيريم. ما روي اسم مشکل نداريم. و البته اگر زکات دست ما افتاد به مقداري زکات مي گيريم که فقير نباشد و نيازهاي ضروري جامعه برطرف شود. هرچقدر را که حکومت انجام داد که هيچ ولي بقيه ي نيازهاي جامعه را ما مي بينيم که چقدر است و به همان اندازه از مردم پول مي گيريم. بله مي توان اين جور برنامه ريزي کرد که هر شخصي به اختيار خودش مقداري از حقوقش را به کارهاي ضروري جامعه اختصاص داد. 8، به نظر شما زکات فقط به 9 چيز تعلق مي گيرد؟ جواب : اگر زکات دست حکومت باطل باشد بله مي گوييم فقط به نه چيز تعلق مي گيرد و تا جائي که مي شود کمتر به حکومت داده شود ولي اگر حکومت دست متوليان حق بود به مقداري مي تواند بگيرد که فقيري باقي نماند و نيازهاي ضروري جامعه برطرف شود. چون بعد از پيامبر حکومتها ، معمولا حکومتهاي باطل بوده اند ائمه اصرار داشتند که زکات فقط به همان نه چيزي که پيامبر مشخص کرد تعلق مي گيرد. بنابراين ائمه از طرفي براي اينکه حکومت با آنها برخورد بد نداشته باشد اصل زکات را نمي توانستند نفي کنند ولي چون حکومت ، باطل بود اصرار داشتند که تا جائي که مي شود کمتر به حکومتها زکات برسد و بيشتر پول به آنها برسد تا خرج نيازهاي ضروري جامعه کنند. در اينجا همين نکته هم توجه شود که ائمه در چنين شرائطي رعايت قانون حکومت را لازم مي دانستند و بالاخره مردم را تشويق مي کردند که نظم جامعه نبايد به هم بخورد. بنابراين مي گفتند وقتي حکومت مي خواهد زکات بگيرد شما مقدار حداقل زکات را بدهيد ولي بقيه اش را با اسم خمس از آنان مي گرفتند تا خرج نيازهاي ضروري جامعه کنند. اين نکته ، نکته ي بسيار مهمي است که ائمه با اين کار مي خواستند ، مردم ، منافق و دروغگو بار نيايند که اگر حکومت از آنها پرسيد زکات دادي به دروغ نگويند داده ام ولي در واقع نداده باشد و نمي خواستند که مردم نافرماني مدني کنند تا دروغگو بار بيايند اما در ايران ، در زمان شاه ، حکومت، قوانين خود را رعايت مي کرد ولي مردم رعايت نمي کردند و بعضا دروغگو از راستگو تشخيص داده نمي شد و گروهي مي خواستند به دروغ هم که شده قوانين را رعايت نکنند ولي امروزه بدتر شده است و بعضا هم حکومت و هم مردم قوانين را رعايت نمي کند و به دروغ متوسـل مي شوند. اگر وضع اين چنين ادامه پيدا کند در سالهاي آينده واقعا نمي توان منافق را از راستگو تشخيص داد و پايه هاي اخـلاق واقــعا فـرو مي ريزد. ائمه ي ما نمي خواستند پايه هاي اخلاق فرو بريزد اما زمان شاه ، ما مردم را به نافرماني مدني خوانديم و متاسفانه مردم عادت کردند و امروزه هرکسي به فکر حيله اي است که حق حکومت را ندهد و حتي جديدا در دارائي هاي خود دروغ مي گويند تا به خيال خود خمس را هم نپردازند. 9، طبق تفسير شما مردم مجبورند هم زکات بدهند و هم خمس و هم ماليات. آيا اين بي انصافي نيست؟ جواب : اگر پدري به خاطر خطاءش به بچه هايش ضرر برساند ديگر بچه ها چاره اي ندارند و بايد ضرر را تحمل کنند، در بحث ما نيز همينطور است. پدرانمان پس از پيامبر به حکومت باطلي رأي دادند ، پس ما بايد مشکلاتش را همگي تحمل کنيم و بايد هم زکات بدهيم و هم خمس. در زمان خودمان ، ما بايد سعي کنيم حکومت به سمتي حرکت کند تا ديگر لازم نباشد هم خمس بدهيم و هم زکات و هم ماليات. مثالي ديگر : اگر ما اشتباه کرديم و پول مخصوص فقراء را به شخصي داديم تا او به فقيران برسد ولي او فرار کرد و فقراء باقي ماندند نمي توانيم بگوييم ديگر به فقراء نرسيم بلکه بايد باز تلاش کنيم و پول ديگري براي خرج فقراء اختصاص دهيم چون چاره اي نيست. به همين خاطر است که در روايات داريم اگر سني ، شيعه شد يا به اصطلاح ، غير مستبصر ، مستبصر شد نمازها و روزه هاي قبلي اش صحيح است ولي زکاتش را بايد دوباره بدهد چون در غير موضعش خرج کرده است همچنانکه در مثالي که زده شد شخص چون پولش را اشتباها به کسي داده که بعدا فرار کرده دوباره بايد پول بدهد. 10، در قرآن بيشتر بحث زکات مطرح است تا خمس. حال دادن زکات شامل پولي که شما گفتيد نيز مي شود يا فقط زکات اصطلاحي را مي گويد؟ از طرف ديگر چرا با اينکه در قرآن بيشتر بحث زکات آمده است روحانيون کمتر بحث زکات را مطرح مي کنند و بيشتر از خمس مي گويند؟ الآن اين شبهه مطرح است که چون خمس به روحانيون مي رسد، روحانيون بيشتر از خمس مي گويند. جواب : زکات علاوه بر آيات مدني در آيات مکي نيز هست و در مکه زکاتِ اصطلاحي که حکومت مي گيرد واجب نبوده است چون حکومت اسلامي نبوده است. پس زکات يعني مال دادن و پول خرج کردن. بله وقتي به مدينه آمدند زکات به معناي اصطلاحي واجب شد که اصلا اسم آن زکات در آيات قرآن ، صدقه است چنانکه در سوره ي توبـه آمـده است : (خُذ مِن َاموالهم صَدَقَه .... توبـه ، 103 ) يا مي فرمايد ( اِنَمَا الصَدَقَاتُ لِلفُقَراء و .... توبه - 60 ) پس زکاتهائي که در قرآن است به معناي زکات اصطلاحي نيست بلکه زکات اصطلاحي در قرآن به نام صدقه آمده است ولي آن صدقه در طـول زمـان به زکات نام گذاري شد. بنابراين زکات به معناي مطلقِ مال دادن است و آياتي که در قرآن هست که امر به زکات کرده اند منظور مطلق مال دادن است که شامل زکات اصطلاحي ، صدقه، خمس و ... مي شود. از طرف ديگر اينکه مشاهده مي کنيد روحانيون بيشتر خمس را مطرح مي کنند به اين خاطر است که بيشترين مخاطب آنها مردم شهرها هستند نه روستاها. اين يک مطلب عقلاني است که اگر بيشتر مخاطبين به مطلب خاصي نيازمند بودند همان مطلب براي آنها بيان شود. بله ، اگر روحانيون به روستا رفتند طبيعتا بايد براي آنها بحث زکات را مطرح کنند و همين کار را نيز مي کنند. پس چون در شهر ، مردم بيشتر خمس بدهکارند روحانيون بحث خمس را مطرح مي کنند و چون در روستاها معمولا بحث زکات مطرح است بحث زکات را مطرح مي کنند. 11، با همه ي اين صحبتها آيا موافقيد که بر اين نوع پول گرفتن ، اسم خمس نگذاريم؟ جواب : نه ، موافق نيستم چون طبق آيات و روايات ، خمس امري شرعي است اما بايد براي مردم توضيحاتي که گفتيم را بدهيم تا کار درست شود. حتي از نظر عقلائي خوب نيست تشکيلاتي که الآن در رابطه ي با خمس ايجاد شده را به هم بزنيم.بله ، بايد براي بالا بردن فهم مردم آرام آرام براي آنها فلسفه ي خمس را توضيح دهيم. 12، آيا نمي شود از پولداران بيشتر از خمس گرفت و از فقيران نگرفت؟ جواب : بنده همين الآن اگر کسي بيايد و بخواهد خمسش را حساب کند اگر ثروتمند باشد به او مي گويم آيا نمي خواهي بيشتر بدهي؟ و اگر ثروتمند نباشد به او مي گويم خودت احتياج نداري؟ خودت در خانواده ، فقير نداري؟ و سعي مي کنم تا جائي که مي شود از او کمتر گرفته شود ولي نمي شود قانون را به هم زد. قانون ، قانون است ولي داراي انعطاف است که آن بدست متولي امر مي باشد. بنابراين مي توان گفت خمس ، حد وسط است و اينکه ائمه به آيه ي خمس تمسک کرده اند براي اين است که حد وسط را مشخص کنند و نظمي در اين کار باشد و يک معياري وجود داشته باشد ولي اين خمس مي تواند متغير باشـد. هرگـاه مي خواهيم قانوني صادر کنيم ابتداء يک قانون کلي مي نويسيم و سپس به آن تبـصره مي زنيم يا به مجريِ آن ، قدرت انعطـاف مي دهيم. بحث خمس هم همينطور است. خمس به عنوان قانون کلي و براي ايجاد نظم کار است ولي همين قانون مي تواند تبصره هائي داشته باشد. اين نکته هم دقت شود که امروزه خرافات زيادي در جامعه وجود دارد و به نام آن خرافات پولهاي زيادي از مردم گرفته مي شود و صرف اموري مي شود که هيچ لزومي ندارد. ببينيد روزانه چقدر پول براي فال گيري يا آينه انداختن يا براي امام زاده هـاي جـعلي پرداخت مي کنند. چنين پولهائي خرج مي شود ولي فقراي زيادي نيز در جامعه هستند. امروزه گروهي، مردم را در خرافات فرو برده اند به طوري که شخص حاضر است براي فال گرفتن پول بدهد، براي غذا خوردن در فلان رستـوران پول کـلاني بدهـد، براي مـداح هاي دروغ گو در روضه پول بدهد ولي اگر به او گفته شود براي چاپ کتاب پول بده نمي دهد. حاضر است حتي براي ساخت ضريح يک امام زاده ي بي سند پول بدهد ولي براي فقراء پول نمي دهد. بنابراين اگر ما با تشکيلات خاصي از آنها پول نگيريم معلوم نيست پول خود را کجا خرج کنند. بنابراين وجود داشتن تشکيلات خاص بخصوص براي عوام مردم خوب است تا لا اقل پول آنها در مسير بهتري خرج شود. از باب مثال مردم روضه مي گيرند و شام مي دهند و همه کاري مي کنند و اگر پول ، کم آوردند به روحاني پول نمي دهند. حال در چنين شرائطي روحاني بايد چه کند؟ آيا بايد داد بزند و از مردم پول طلب کند؟ در اينجا خوب است پولي وجود داشته باشد که اگر مردم پول ندادند روحاني از جاي ديگر تامين شود. بنابراين وقتي با افرادي جاهل مواجهيم چه بايد بکنيم؟ براي چنين افرادي بايد تشکيلاتي وجود داشته باشد تا به درستي، پول آنها خرج شود ولي اگر فردي عاقل است و فهيم ، مي توانيم به او بگوييم تو ماهيانه فلان مبلغ را بده و اسمش را خمس نگذار. 13، چرا بعضي از روحانيون ، که از پول خمس استفاده مي کنند آنقدر وضع ماليشان خوب است؟ جواب : اصل مساله اين است که کار فرهنگي در جامعه يکي از نيازهاي ضروري جامعه است و روحانيون که همه ي وقت خود را براي اين کار مي گذارند بايد از منبعي تامين شوند و آن منبع همين پولهائي است که مردم براي بر طرف شدن نيازهاي ضروري جامعه مي دهند. اما روشن است که يک روحاني نمي تواند بيش از حد از چنين پولي استفاده کند. وقتي يک روحاني پول خمس را به مرجعي مي دهد آن مرجع مقداري از آن پول را به روحاني بر مي گرداند تا او در منطقه ي خودش صرف فقراء و نيازهاي منطقه کند.حال اگر آن روحاني با اينکه خودش احتياج ندارد ، صرف خودش کرد ديگر مشکل از خود اوست و اگر کسي از اين طريق ثروتمند شد مقصر ، آن روحاني است نه اينکه اصلِ کار اشتباه باشد. راه کنترل هم به آن صورت نداريم. اتفاقا اين کارِ خوبي است که کم کم ياد بدهيم خود افراد پليس و کنترل کننده ي خود باشند و از اين طريق افراد را نگهبان خود کنيم به اين صورت که افراد ، آگاه شوند و خمس خود را به روحانيوني که وضع بسيار خوبي دارند ندهند و از طريق ديگري آن را به مرجع تقليد خود برسانند و خود اين کار ، داراي ثمرات زيادي است. به هر حال اينکه شخصي با پول خمس ثروتمند شود و پول زيادي جمع کند صحيح نيست. در آيه ى 7 سوره ى حشر آمده است كه پولها بايد صرف ضروريات زندگى مردم شود و دليلش هم اين است كه : كَىْ لَا يَكُونَ دُولَةَ بَينَْ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ يعنى تا پول ، ميان ثرومندان شما دست به دست نگردد. بنابراين خود افرادي که مسئوليتي درباره ي خمس دارند بايد به اين آيه توجه داشته باشند. 14، آيا همه ي مراجع وقتي قسمتي از خمـس را به روحـاني برمي گـردانند ايـن نکـات را به روحانـي تـذکر مي دهند؟ جواب : بله تذکر مي دهند و اگر ندادند آنها نيز اشتباه مي کنند. براي مثال کافي است ورقه هاي اجتهاد و اجازاتي که از مراجع براي من آمده را ببينيد تا مشاهده کنيد چقدر مراجع تقليد ، سفارش به احتياط کرده اند و اين نکته را تذکـر داده اند که بايد خمس به مصارفي برسد که مورد رضاي خداوند باشد. 15، آيا بهتر نيست اين نکات براي مردم تذکر داده شود تا مردم به روحانيون بد گمان نباشند؟ جواب : بله ، بايد دقيقا و البته طبق فهم مردم براي آنها توضيح داد تا بدگماني ها از بين برود و ديگر مردم نگويند خمس را چرا بايد به آخوندها بدهيم تا آنها بخورند؟ 16، به طور کلي چرا بايد مقداري از خمس ، صرف روحانيون شود؟ شما گفتيد اصل خمس براي اين است که فقيري در جامعه نماند. مصرف خمس براي فقراء را قبول داريم ولي اينکه مقداري از آن پول به روحانيون برسد به چه دليل است؟ مي توانيم بگوييم روحانيون نيز حقوق بگير دولت باشند همچنانکه روحانيون اهل سنت چنين هستند. جواب : طبق حرف شما مي توانيم بگوييم فقراء را هم دولت بايد غني کند پس چرا پول به فقراء بدهيم. وقتي مي بينيم حکومت و دولت عملا نمي تواند به همه فقراء رسيدگي کند بايد منبع درآمد ديگري را براي آنها ايجاد کنيم. در مورد روحانيون هم چنين است. از يک طرف مي بينيم که تبليغات صحيح ديني ، در جامعه مورد نياز است و کسي منکر آن نيست و از طرف ديگر وقتي مي بينيم که يک روحاني براي اينکه بتواند فقط درس بخواند و تبليغ کند و وارد کارهاي اجرائي نشود و نخواهد حقوق بگير کسي باشد و نخواهد اشتباهات ديگران را توجيه کند ، در چنين صورتي آيا نبايد منبعي باشد که اين روحاني را تامين کند؟ معمولا حکومتها چنين روحانيوني را تامين نمي کنند و قبلا توضيحاتي در اين باره داديم. در واقع تامين کردن روحانيون ، يکي از ضرورتهاي اصلي جامعه است. يک روحاني اگر از طرف حکومتها تامين شود ناچار بايد خواست آنها را عمل کند همچنانکه گروهي از روحانيون اهل سنت ، وابسته ي به حکومتها هستند و مستقل نيستند و هر حاکمي را ولي امر و لازم الاطاعه مي دانند. اگر روحانيون ، امروزه به صورت مستقل تامين نشوند و وابسته به حکومت باشند ، روحانيتِ ما نيز مي شود حکومتي و دولتي مثل گروهي از روحانيتِ اهل سنت و ديگر هيچ حرفي نمي توان زد. تازه در دنيا ، تفکيک قوا را امري پسنديده مي دانند.حال جالب است بدانيد که روحانيت خواسته اند در تمامي امور حتي در بودجه از حکومت منفک و جدا باشند. در واقع مي خواهند تفکيک قوا به تمام معناي آن را داشته باشند و اين ، يک حسن است نه عيب. از سوي ديگر يک سوپاس اطميناني بايد در جامعه درست کرد و روحانيِ مستقل سوپاپ اطمينان است يعني کسي که بتواند دين را به درستي به مردم بشناساند و اشکالات دين داران و کساني که دين را اشتباها به مردم ياد مي دهند بيان کند. بتواند بر حکومتها انتقاد کند، داد بزند و بتواند صداي خود را به مردم برساند. جالب است بدانيد که برخي حکومتها، سعي دارند تا جائي که مي شود مرجع و روحاني مستقل وجود نداشته باشد و دقيقا متوجه هستند که چه راه هائي را بايد ببندند. مثلا امروزه مي گويند خمس بايد به مراجع معيني داده شود و مثلا افرادي که معمـولا با حکومتـها نيستند را کـاري کرده اند که مردم به آنها خمس ندهند. بله اگر حکومتي تشکيل شد و گفت من حقوق روحانيون را تامين مي کنم و آنها هرچه مي خواهند از من انتقاد کنند و هر حرفي که مي خواهند بر عليه من بزنند مي توان گفت در چنين صورتي حقوق و شهريه ي روحانيون را آن حکومت بدهد و ديگر به روحانيون خمس ندهيم ولي بايد گفته شود که اولا چنين نوع حکومتي در حال حاضر وجود ندارد و ثانيا در صورتي که حکومتي چنين ادعائي کند از کجا معلوم که روي حرفش بماند؟ انسانها معصوم نيستند.شايد فردا از حرفشان برگشتند. بنابراين همانطور که گفتيم بايد سوپاپ اطميناني براي حفظ دين مردم وجود داشته باشد که در مواقع لزوم بتوان از آن استفاده کرد.بنابراين بهتر است که حوزه ها مستقل بمانند و حکومتي نشوند. يک روحاني اگر بخواهد خوب تبليغ کند و حرف خودش را چه در امور ديني و چه در امور سياسي بزند بايد مستقل باشد. اصلا يکي از مشکلاتي که روحانيون امروزه با آن درگيرند اين است که يک روحاني نمي تواند حرفهاي خود را به طور صريح بزند. امروزه اگر يک روحاني بخواهد حرف جديد بزند و جزوه يا کتابي چاپ کند ، اگر باب طبع حکومتها نباشد نمي تواند به راحتي اين کار را انجام دهد. چنين روحاني اي را معمولا در مجامع عـمومي دعوت نمي کنند، چنين روحاني اي معمولا به راديوها و تلويزيون ها راه پيدا نمي کند، جزوه ها و کتابهايش اجازه ي چـاپ نمـي گيرد و .... بنابراين استقلال داشتن حوزه و روحانيون مي تواند در چنين مواقعي به کمک بيايد و چنين شخصي بتواند با بودجه هاي مستقل از حکومت ، تبليغات خود را انجام دهد. متاسفانه امروزه مي بينيم که حتي در ايران کم کم مساجد نيز از حالت مردمي بودن و استقلال داشتن خارج شده و حکومتي مي شود يعني حکومت سعي دارد روحانيونِ وابسته به خودش را در مساجد قرار دهد و در مواردي ديده شده است که با ورود بسيج به مساجد ، روحانيِ مستقل و با سواد را از مسجد بيرون کرده اند. بنابراين همچنانکه مستقل بودن مساجد کاري بسيار مهم است مستقل بودن حوزه هاي علميه نيز همينطور است. علاوه بر همه ي اين حرفها ، الآن که سعي کرده اند روحانيون را از حال استقلال خارج کنند باز حقوقي که به روحانيون مي دهند در حد کمي است و در نتيجه وجود منبعي ديگر ضروري به نظر مي رسد.به علاوه روحاني ، پدر معنوي مردم نيز هست و فقيران معمـولا به آنان مراجـعه مي کنند و به همين خاطر وجود مقداري پول نزد آنها براي چنين اموري لازم به نظـر مي رسد. * احمد عابدینی
|