|
پرسشها و پاسخ های بی پرده پیرامون خمس
قسمت دوم و پایانی اشاره : پس از اينکه مقاله خمس نوشته حجت الاسلام والمسلمين عابديني را در شماره 20 نشريه صفير به چاپ رسانديم، سوالات مختلفي از ذهن خوانندگان عزيز گذشت که گاهي بي پاسخ ماند. نويسنده فرهيخته تصميم گرفت علاوه بر پاسخ هاي بي پرده به سوالات رسيده ، آنها را در اختيار نشريه قرار دهد. لذا اولين قسمت اين مجموعه در شماره قبل با چراها و انگيزه هاي مختلفي به چاپ رسيد و اينک دومين و آخرين بخش اين پرسشها و پاسخها را با هم پي ميگيريم. ناگفته پيداست که نشريه صفير مسئوليت محتواي مطالب را به عهده نميگيرد و تنها جهت تنوير افکار عمومي و علاقه مندان به فقه و مباحث خمس آن را منتشر کرده است. 17، ما امروزه روحانيوني ميبينيم که هم از حکومت انتقاد ميکنند و هم از حکومت حقوق ميگيرند. يا مثلاً دانشگاهيان که از حکومت حقوق ميگيرند انتقاد نيز ميکنند. پس حرف شما که ميگوييد بايد منبع مستقلي وجود داشته باشد تا روحاني بتواند حرف خود را صريح بزند درست نميباشد. اولاً تفکيک قوا، حرف و روش خوبي است و نبايد قواي روحاني و معنوي با قواي مادي از يک منبع ارتزاق کنند و ثانيا مطلبي که ميگوييد صحيح نيست. کساني که به حکومتها وابسته باشند نميتوانند درست انتقاد کنند. اگر هم کسي انتقاد کرده، انتقاد کوچکي کرده است. خودتان ديده ايد کساني که واقعا انتقاد کرده اند چه شده اند. 18، با اين حساب آيا صحيح است ما اينهمه پول خمس را صرف روحانيون کنيم تا يک روزي برسد و يکي از آنها صريح انتقاد کند؟ اگر به طور کلي حوزه مستقل باشد، ميتوان نتايج بهتري از آن گرفت مردم به وجود روحاني اي که مستقل باشد دلگرم ميشوند و هرچه تعداد اين افراد بيشتر باشد بهتر است. علاوه بر اين، ثمرات علمياي که از آن ميآيد به مراتب بيشتر از دانشگاهي است که با پول کلان اداره ميشود يعني ثمرات حوزه به نسبت بودجه ي اندکي که دارد بيشتر از ثمرات دانشگاهي است که داراي بودجه ي کلاني ميباشد. به هر حال وجود منبعي مستقل براي صرف امور حوزه ميتواند ثمرات فوق العاده اي داشته باشد. بنابراين اساسا بحث وابستگي حوزه به حکومتها بحثي انحرافي است. 19، با اين حرفها آيا اين منبع، مثل منبع پول فقراء ضرورتي ديني دارد يا ضرورتي عقلي است؟ ضرورت عقلي اش جاي خود ولي ميتوان گفت همچنانکه تامين احتياج فقراء يک امر ديني است و خدا به آن دستور داده است، ايجاد فضاهاي فرهنگي و بيان حقائق ديني بدون ترس نيز ضرورتي اجتناب ناپذير است که مردم خود، بايد در اين امر شرکت داشته باشند. وقتي حکومتها با محدود کردن، اجازهي بيان صحيح حقائق ديني را نميدهد آيا خدا راضي است که اين کار روي زمين بماند؟ بنابراين ميتوان گفت پول گرفتن از مردم براي حل چنين معضلي، کاملا مورد رضايت خداست. همچنانکه ائمه هم از پول خمسي که ميگرفتند براي حل معضلات جامعه استفاده ميکردند. بنابراين همانطور که در ابتدا بيان شد همچنانکه حکومتهاي اهل سنت، حق فقراء را ندادند و با اين کار موجب شدند که ائمه، سهم ديگري براي فقراء قرار دهند همانطور اگر حکومتها عالماني حکومتي درست کردند و از وجود عالمان مستقل جلوگيري کردند براي ايجاد عالماني مستقل نيز ميتوان سهمياز مال خمس را قرار داد. 20، طبق همه ي حرفهائي که گفته شد آياتي مثل ( اِنَما الصَدَقَات لِلفُقَراء و.... توبه – 60) چه ميشود؟ آيا با وجود خمس، آيه ي زکات بلا استفاده ميماند؟ قبلاً توضيح داديم که حکومتها به زور از مردم زکات ميگرفتند و ادعا داشتند که به مصارف 8 گانه ميرسانند ولي اين کار را نکردند. حال ما به زور نه، بلکه از طريقي شرعي از مردم پولي ميگيريم و به مصرف فقراء و نيازهاي ضروري جامعه ميرسانيم. بنابراين اشکالي که اهل سنت به شيعه ميگيرند و ميگويند چرا شيعه خمس دارد و زکات را کنار گذاشته است اصلا صحيح نيست و بايد به آنها گفته شود اينکه ما مجبور شده ايم خمس بگيريم تقصير شماست. شما باعث شده ايد که حکومت دست افرد بي لياقت بيفتد و ما را به مشکل دچار کرده ايد و بعد ما براي حل مشکل به سراغ خمس رفته ايم، حال شما ميگوييد چرا به سراغ خمس رفته ايد؟ اين واقعا بي انصافي است. آيا بگذاريم فقراي شيعه تلف شوند؟ آيا کتابهاي شيعه را چاپ نکنيم؟ آيا به روحانيون، شهريه ندهيم؟ آيا.... حاکمان شما باعث شدند که گروهي فقير شوند، حال ما اگر راهي پيدا کرديم که فقراء از گرسنگي نميرند شما ميگوييد چرا اين راه را پيدا کردهايد؟ در واقع بِلا استفاده ماندن آيهي زکات به اين خاطر است که حکومتها اجازهي عمل به آن را به ما نميدهند. 21، ائمه که آيه 41 سوره انفال را به اين صورت معنا کرده اند از معناي لغوي غنيمت استفاده کرده اند يا معناي اصطلاحي آن؟ اگر از معناي لغوي استفاده کرده باشند آيا ميتوانيم در آيات ديگر به جاي معناي اصطلاحي، معناي لغوي را در نظر بگيريم؟ مثلا در آيه ي فيء معناي لغوي فيء را در نظر بگيريم يا در آيه حَافِظُوا عَلَي الصَلَوَات، معناي لغوي صلاة را در نظر بگيريم؟ ظاهرا ائمه از معناي لغوي غنيمت اين استفاده را کرده اند و قبلا گفته شد که در آيه، لفظ غنمتم وجود دارد که از ماده ي غنم است. علاوه بر آنچه تا بحال گفته شد بايد دانست که برخي از کلمات را دليل و قرائن داريم که فقط معناي اصطلاحي يا لغوي يا هر دو مورد نظر است. برخي از کلمات مشکوک است که آيا معناي لغوي مورد نظر است يا اصطلاحي. در چنين صورتي نميتوان استفادهي صريح از آن کرد. حال در مورد آيه ي خمس قرائني وجود دارد که با توجه به آن قرائن ميتوان معناي غنيمت در آيه را به معناي لغوي گرفت و يکي از آن قرائن روايات ائمهي ما از آيه و همچنين آمدن لفظ (غنمتم) نه (غنيمت) در آيه است که قبلا توضيحاتش داده شد. علاوه بر اين، اينکه خودِ لفظ غنيمت براي غنيمت جنگي اصطلاح شده باشد معلوم نيست 22، از طرفي پيامبر اکرم گفته است ( لَا اَساَلُکُم عليه اَجرَا يعني من اجري از شما طلب نميکنم. انعام، 90 ) و از طرفي در آيه ي خمس آمده است که خمس ( لِلرَسُول ) است؟ آيا اين آيات با هم منافاتي ندارند؟ و به طور کلي مگر نميگويند مبلغ نبايد براي تبليغ دين، پول بگيرد و نبايد درخواست اجر کند؟ پس چرا روحانيون براي کارشان پول دريافت ميکنند؟ مگر در آيه ي 21 سورهي يس نيامده است که: اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً يعني از كسانى پيروى كنيد كه پاداشى از شما نمىخواهند؟ آيهاي که ميگويد خمس (للرسول) است مربوط به مقام رسالت است ولي آيه (لا اسالکم عليه اجرا) شايد مربوط به شخص محمد صلي الله عليه و آله و سلم است که من به عنوان محمد، پول نميخواهم. بنابراين آن مقدار از خمس که به پيامبر ميرسد مربوط به شئون رسالت است که پيامبر آن پول را صرف شئون رسالتش ميکند. همچنانکه خدا با اينکه در آيات مختلف گفته است من غني هستم ولي در آيهي خمس (لله) آورده است. بنابراين اينکه قسمتي از خمس براي خداست نه به اين معني که خدا به خمس احتياج دارد بلکه يعني آن پول در رابطه ي با دين خدا بايد صرف شود. در مورد قسمت دوم سوال هم بايد گفته شود که اگر يک مبلغ دين بتواند خودش از طريقي حقوق داشته باشد و مثلاً خودش کار کند و از طريق کار، درآمد بدست آورد و در کنار آن، وظيفهي هدايت گري را انجام دهد اشکال ندارد و بلکه بسيار خوب است ولي بايد توجه داشت که امروزه با توجه به وسعت علوم ديني هر کسي نميتواند هم سر کار رود و هم درس بخواند و هم وظيفه ي هدايتگري را به درستي انجام دهد. به همين خاطر گروهي از افراد بايد تمام وقت خود را در بعد هدايتگري گذاشته و ديگر وقتي براي آنها باقي نميماند که سر کار روند و درآمد بدست آورند. به همين خاطر رهبران ديني، بخشي از بيت المال را به اين گروه ميدهند تا زندگي آنها در حد متوسط تامين شود تا آنها بتوانند وظيفهي هدايت گري را به نحو احسن انجام دهند که اين مطلب، چيزي غير از درخواست اجر براي هدايت است چرا که اين افراد طلب اجر نميکنند بلکه اين، دين است که با قرار دادن قانوني مالي براي چنين افرادي خود به خود آنها را تامين ميکند و اتفاقا اين مطلب، کامل بودن قوانين اين دين را ميرساند که براي چنين مواردي هم قانون تصويب کرده است. جامعهاي که اسلامي است نياز به هدايتگر دارد و اين هدايتگران وظيفهي هدايت همان جامعه را بر عهده دارند و اگر بخواهند به طور صحيح اين وظيفه را انجام دهند معمولا بايد تمام وقت خود را صرف هدايتگري جامعه کنند. حال آيا اين مطلب عقلاني نيست که از بيت المال مسلمين همان جامعه خرج اين افراد در حد نيـازشـان داده شـود؟ آيا ايـن عـقـلاني نيسـت که از بـيـت المال مسلمين، خرج افرادي داده شود که تمام وقت خود را براي هدايتگري آن جامعه گذاشته اند و ديگر وقتي براي آنها براي کسب درآمد باقي نمانده است؟ بنابراين همان خدائي که گفته است براي تبليغ دين، نبايد درخواست اجر کرد، همان خدا از طريق ديگري براي مبلغين ديني حقي قرار داده است و حتي پاداش دنيوي آنها را نيز از طريق قوانين ديني يا از طريق ديگري (مثل قرار دادن خديجه براي ازدواج با پيامبر اسلام) داده است. بنابراين درست است که خدا به پيامبران و مبلغين ديني دستور داده که درخواست اجر نکنيد ولي خودش از طريق ديگري جبران کرده است. به هر حال همانطور که حکومتها از مردم ماليات ميگيرند تا دنياي مردم را تامين کنند ميتوان از آنها مالياتي گرفت براي اينکه مسائل روحي و معنوي آنها تامين شود. چطور بعضي از مسئولين از ماليات مردم استفاده ميکنند و کسي به آنها ايرادي ندارد، همانطور ميتوان گفت گروهي که مبلغ هستند نيز ميتوانند از ماليات مردمياستفاده کنند. البته هرکسي نميتواند از اين قانون مالي اسلامياستفاده کند بلکه طبق فتواي برخي مراجع کساني ميتوانند استفاده کنند که داراي خصوصيات زير باشند : 1، اگر کسي خودش داراي شغل باشد که از آن شغل درآمد کافي بدست آورد يا از طريق ديگري مخارج زندگي اش تامين ميشود حق استفاده از اين قانون را ندارد. 2، شخصي که از اين قانون استفاده ميکند بايد به طور صحيح در بعد هدايتگري فعاليت داشته باشد نه اينکه فقط اسم هدايتگر داشته باشد ولي ثمره اي بلند مدت يا کوتاه مدت براي دين نداشته باشد. 3، شخصي که ميخواهد از اين قانون استفاده کند بايد در حد متوسط و در شأن يک مبلغ از اين قانون بهره ببرد. بنابراين استفاده ي بيش از اندازه از پول بيت المال براي افراد خاص صحيح نيست. تذکر : اگر يک روحاني يا طلبه يا هر شخص ديگري وضع مالي اش خوب باشد ولي بدانيم در صورتي که از پول خمس به او هديه بدهيم دفاع جانانه اي از اسلام ميکند در اين فرض نيز ميتوان به او پول خمس را داد. بنابراين ميتوان پول خمس را براي دفع شر يا جلب منفعت براي دين مصرف کرد. بعد از مطالب فوق به دو مطلب اشاره ميشود : 1، با توضيحاتي که داده شد شبهاتي که در باب خمس و حقوق طلاب و روحانيون مطرح است به طور کاملا عقلاني جواب داده ميشود. 2، آنچه که گفته شد ممکن است با آنچه که در عمل ديده ميشود تفاوت داشته باشد. بنابراين بايد بين آندو فرق گذاشت و اگر افرادي از اين قانون مالي اسلاميسوء استفاده ميکنند و يا آن را درست عمل نميکنند دليل بر اين نميشود که اصل قانون اشکال دارد. البته مردم بايد در حين انفاق مالي آن را صحيح عمل کنند و انفاقهاي خود را به دست کساني برسانند که به صورت فوق عمل ميکنند. 23، در آيه ي خمس 6 مصرف براي خمس بيان شده است. پولي که به روحاني داده ميشود از کدام يک از اين شش قسم است؟ ممکن است حقوق طلاب و روحانيون ذيل عنوان فقير باشد و البته منظور از فقير کسي است که خرج زندگي اش را ندارد و مثل بقيه ي مردم نميتواند زندگي کند و چون طلاب و روحانيون همه ي وقت خود را صرف درس و تبليغ ميکنند ديگر وقتي براي کسب درآمد ندارند و در نتيجه نميتوانند خرج زندگي را در بياورند. در نتيجه از باب فقر به آنها داده ميشود. همچنين ممکن است حقوق طلاب و روحانيون ذيل عنوان الله و رسول و ذي القربي باشد چرا که در واقع طلاب و روحانيون، در مسير خدا و رسول و ائمه کار ميکنند. البته اگر طلبه يا روحاني، تحت يکي از اين دو عنوان پول خمس را گرفت خودش بايد مواظب باشد که بيش از حد از اين پول استفاده ي شخصي نکند. 24، چرا طلاب و روحانيون ميتوانند از پول خمس استفاده کنند ولي دانشجويان نميتوانند؟ شخصي که دانشجوست چند سالي درس ميخواند و بعد وارد بازار کار ميشود. بنابراين قرار نيست که تا آخر، درس بخواند بلکه چند سالي درس ميخواند و سپس به دنبال کسب درآمد ميرود ولي يک طلبه قرار است که تا آخر عمر کارش درس و تبليغ باشد، به همين خاطر است که براي تامين زندگي طلاب، به آنها مقداري خرجي داده ميشود تا بتوانند زندگي خود را ادامه دهند. باز مقداري از پولي که نزد روحاني است براي مراجعاتي است که معمولا به او ميشود ولي دانشجو، محل مراجعه ي فقيران و بي بضاعتان نيست. علاوه بر اين، قسمتي از پول خمس مربوط به مسائل ديني است و معمولا دانشجويان در امور ديني فعاليتي ندارند. بله اگر دانشجوئي بخواهد در دانشگاه فعاليت فرهنگي و ديني انجام دهد و احتياج به پول داشته باشد ميتوان از پول خمس به او داد. همچنين اگر دانشجوئي عنوان فقير داشته باشد باز ميتوان براي تحصيلِ او از پول خمس به او داد. 25، آيا به نظر شما سهم فقراء حتما بايد به سادات فقير داده شود؟ امروزه لزومي ندارد. بله در زمان ائمه چون حکومتها بخصوص سهم بني هاشم را نميدادند در آن زمان ائمهي ما گفتند سهم فقراء مخصوص سادات باشد و به ديگران داده نشود چون ديگران را حکومت، مقداري سهم برايشان مشخص کرده بود ولي امروزه که ديگر براي حکومتها، بحث سيد و غير سيد مطرح نيست ميتوان سهم فقراء را به فقير غير سيد هم داد. 26، آيا واقعا پرداخت قسمتي از پول خمس به طلاب و روحانيون ثمره دارد؟ امروزه ما طلاب و روحانيوني را ميبينيم که ثمره ي چنداني ندارند و به طور صحيح درس نميخوانند در حالي که از پول خمس هم استفاده ميکنند. از اينجا با يک ديد ديگري وارد بحث ميشويم تا از جنبه ي ديگري نيز فوائد خمس برايمان روشن شود. در روايات داريم پول خمس ( مردود عليکم، بحارالأنوار ج : 21 ص : 17 ) يعني پول خمس در واقع به خود مردم بر ميگردد. بنابراين خرج کارهاي فرهنگي که بشود به نفع مردم است. طلبه اي که درس ميخواند در واقع نفعش به خود مردم ميرسد. اين طلبه و روحاني است که براي مردم جلسه ميگذارد، دعواي محل را حل ميکند، براي نوجوانان و جوانان فعاليت فرهنگي ميکند، براي مردم، جزوه و کتاب منتشر ميکند و..... اين نکته هم دقت شود که ثمره، يا کوتاه مدت است يا بلند مدت. بنابراين مردم نبايد منتظر ثمره ي کوتاه مدت باشند. ممکن است لازم باشد که سالها پول خمس به طلبه و روحاني داده شود تا بعد از آن ثمره اش ظاهر شود. بنابراين سرمايه گذاري کردن بر روي طلاب و روحانيون در واقع نفعش به مردم ميرسد. مطلب ديگر اينکه از هر کسي کاري بر ميآيد. ممکن است طلبه اي ذهن فعال نداشته باشد ولي کار ديگري بتواند انجام دهد که طلاب و روحانيونِ خوش فکر نتوانند انجام دهند. بنابراين ثمره ي هر فردي را طبق استعداد او بايد ديد. ممکن است شخصي خوش فکر نباشد و درس نخواند ولي خوب منبر رود و ممکن است کسي درس خوان باشد ولي نتواند منبر رود. ممکن است کسي نه درس بخواند و نه منبر برود ولي کاري انجام دهد که طلبه و روحاني ديگري نتواند انجام دهد. خلاصه اينکه هر طلبه و روحاني اي يک کار ميتواند انجام دهد. ممکن است طلبه اي براي جلسات خاصي مفيد باشد و طلبه ي ديگري براي جلسات ديگري مفيد باشد. مثلا ممکن است طلبه اي با اينکه خيلي با سواد است نتواند با قشر خاصي رابطه برقرار کند که در چنين شرائطي بايد از طلبه ي ديگري استفاده کرد. پس بايد طلبههاي مختلف با استعدادهاي مختلف تربيت کرد. بنابراين همهي فوائد را نبايد در درس خواندن دانست. خيلي از افردي که ما آنها را کم حافظه ميدانيم همين افراد کارهائي ميکنند که افراد پر حافظه نميتوانند انجام دهند. بنابراين از هر فردي بايد ثمره اي را توقع داشت. اگر ديديم طلبه اي درس نميخواند و يا درست تبليغ نميکند نميتوانيم بگوييم اين طلبه به درد نميخورد. بله خود طلاب و روحانيون بايد تمام تلاششان، پيشبرد اسلام باشد و واقعا اگر کسي ثمره اش کم باشد بايد دقت کند که در برابر شهريه اي که ميگيرد وظيفهاي دارد و در برابر آن مسئول است. تازه ما نميتوانيم به خاطر وجود افرادي که کم ثمر يا بي ثمر هستند تشکيلات را به هم بزنيم. بله در هر جائي سوء استفاده ممکن است ولي ما بايد سعي کنيم اين سوء استفادهها را به حداقل برسانيم. 27، آيا ميتوان پول خمس را در غير از آن 6 مورد مصرف کرد؟ مثلا ميتوان پول خمس را در 8 موردي که مصرف زکات است مصرف کرد؟ بله ميتوان، و البته در واقع در هر جائي که مصرف شد به همين 6 عنوان بر ميگردد و اصلا شايد به همين خاطر باشد که خداوند در مصارف خمس و زکات عناوين کلي آورده است که با هم تداخل نيز داشته باشند. 28، آيا اينکه بين مردم رايج است که ميگويند پيچ احکام دست خود علماء است صحيح است؟ بله صحيح است ولي نه به اين معني است که احکام را به نفع خودشان تغيير دهند بلکه به اين معني که مجتهدند و عالم دين هستند و به دنبال آينده ي جهان اسلام هستند و از هواي نفس دورند، چنين افرادي طبق نياز جامعه در امور متغير تصميمهاي مختلف ميگيرند. به طور کلي در احکام دين يکسري احکام ثابت داريم و يکسري احکام متغير و احکام متغير همان است که ميگويند پيچش دست علماء است. علماء هستند که تشخيص ميدهند کدام يک از احکام، جزو متغيرات هستند و طبق شرائط جامعه ميتوانند تغيير کنند. 29، منظور از يتيم در آيه ي خمس آيا يتيم فقير است؟ بله. عناويني که در آيه ي خمس آمده است با هم تداخل دارند ولي علت ذکر جداگانهي آنها تاکيدي است که در رابطه ي با هريک از آنها وجود دارد. 30، با همهي توضيحاتي که داده شد آيا پرداخت خمس تعبدي است و همان ديدي که نسبت به نماز داريم بايد براي خمس داشته باشيم؟ مثلا قصد اخلاص در آن شرط است؟ دو جنبه دارد : از جنبه اي که ميخواهيم خودسازي کنيم، تزکيه شويم، بخلمان برطرف شود و.... بايد اخلاص و نيت قربت داشته باشيم و به عنوان عمل به آيه ي قرآن و روايات بايد آن را بپردازيم. اما از جنبه ي اين که به فقيران رسيدگي کنيم، شخصي سرِ گرسنه بر زمين نگذارد و.... لازم نيست قصد اخلاص داشته باشيم. پس، از جنبه ي عقلائي نميتوانيم بگوييم که خمس يک مسأله ي تعبديِ محض است. حتي ميتوانيم بگوييم کار ائمه در زمان خودشان براي گرفتن خمس، تعبديِ محض نبوده است. بله، داشتن قصد اخلاص در همه جا توصيه ميشود و چون بالاخره خمس به دين برميگردد وجود قصد اخلاص در آن داراي تأکيد است. 31، آيا ائمه در زمان خودشان خمس را صرف امور فرهنگي ميکردند؟ بله ظاهرا خرج امور فرهنگي نيز ميکرده اند. در كتاب كافى از امام صادق ع نقل شده كه به" مفضل" (يكى از ياران امام) فرمود: هنگامى كه ميان دو نفر از پيروان ما مشاجرهاى ببينى (كه مربوط به امور مالى است) از مال من غرامت بپرداز" (و آنها را با هم صلح ده). (الكافي ج : 2 ص : 20) و به همين دليل در يكى ديگر از روايات مىخوانيم كه مفضل روزى دو نفر از شيعيان را ديد كه در مورد ارث با هم نزاع دارند آنها را به منزل خود دعوت كرد، و چهارصد درهم كه مورد اختلاف آنها بود به آنها پرداخت و غائله را ختم كرد، سپس به آنها گفت: بدانيد كه اين از مال من نبود، ولى امام صادق ع به من دستور داده است كه در اينگونه موارد با استفاده از سرمايه امام، صلح و مصالحه در ميان ياران ايجاد كنم. (الكافي ج : 2 ص : 20) همچنين در کتاب کافي آمده است : وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا (الكافي ج:1 ص : 548) يعني خمس کمک کار ما براي دين ما است. شايد پولي که امام رضا عليه السلام به دعبل خزائي داد همين گونه باشد. 32، آيا ميتوان به مردم گفت اگر پول خمس را نداديد روز قيامت بايد جواب گو باشيد؟ بله، چون اگر ندهند دين از دست ميرود و به آيه و روايات عمل نشده است و فرد مسلمانِ شهري خودسازي لازم را نکرده است زيرا روستائيان زکات داده اند و شهريها نه خمس و نه زکات داده اند. 33، مراجع وقتي مريض ميشوند با همين پولهاي خمس به مراکز درماني سطح بالا در کشور يا خارج از کشور براي درمان ميروند. آيا اين کار صحيح است؟ بالاخره کسي که مرجع است داراي علم و وجهه ي بالائي است و بايد براي او بيشتر سرمايه گذاري کرد همچنانکه در شغلهاي مختلف همين گونه است مثلاً اگر يک ورزشکار يا يک دانشگاهيِ معروف بيمار شود سعي ميکنند براي او بيشتر سرمايه گذاري کنند. حال چه اشکالي دارد که وقتي رهبران ديني ما بيمار ميشوند براي آنها بيشترين سرمايه گذاري را کنيم تا بتوانيم هرچه بيشتر از آنها استفاده ببريم؟ آيا اساتيد دانشگاه به سفرهاي مطالعاتي نميروند؟ آيا آنها وقتي بيمار ميشوند به خارج نميروند؟ 34، آيا اشکالي دارد که ما خمس مالمان را خودمان به فقير بدهيم يا خودمان به طلاب و روحانيون خمس بدهيم؟ اين کار في نفسه اشکالي ندارد ولي اينکه خمس به مرجع داده شود و او به فقراء و طلاب بدهد بهتر است چون اگر شخصي خودش به طلاب پول بدهد ممکن است آن طلبه مجبور بشود در صحبتهايش طبق خواستهي او سخن بگويد و يا عمل کند يا مثلا آن شخص منت بر سر او بگذارد، بنابراين، اينکه پول از طريق مراجع به طلاب برسد مسلما بهتر است تا مردم با نگرش حقوق بگيرِ خودشان به طلاب نگاه نکنند. و همچنين در مورد فقراء چون معمولاً برخي از مردم کم ظرفيت هستند ممکن است به خاطر کمکهايشان بخواهند منت بگذارند و فقراء را تحقير کنند. مثلا اگر فقيري بعدا به درجه ي بالا رسيد بگويند ما به او پول داديم و او را به اينجا رسانديم و اين حرفها موجب ميشود که آن فرد احساس حقارت کند. تازه شايد مصرف مهمتري براي خمس باشد که خود مکلف به آن توجه نداشته باشد. به هر حال درست است که اگر مردم خودشان به طلاب و فقراء پول خمس را بدهند في نفسه بلا اشکال است ولي بهتر است اين پول از طريق ديگري به آنها داده شود. 35، چه اشکالي دارد که روحانيون خودشان شغلي داشته باشند و از آن طريق امرار معاش کنند؟ اگر کسي بتواند هر دو کار را انجام دهد يعني هم کار کند و هم درس بخواند اشکالي ندارد و اين دو با هم منافات ندارد ولي به خاطر وسعت علوم، امروزه چنين کاري به اين راحتي نيست. اگر طلبه اي هم بتواند کاري پيدا کند و حقوق از جاي ديگر داشته باشد طبيعتا ثمرهي علميکمتري ميتواند به مردم برساند. مثلا اگر کسي فقط کارش درس و تبليغ باشد ميتواند سالي چهار مقاله منتشر کند ولي اگر بخواهد نصف وقت خود را به کار ديگري بپردازد سالي دو مقاله ميتواند منتشر کند و اين خود، موجب عقب ماندگي فرهنگي است. علاوه بر اين، کار کردن موجب ميشود که طبيعتاً ثمرات علمي نيز کمتر شود و همان دو مقاله هم با کيفيت بالا منتشر نشود. بنابراين، اين کار يک کار عقلائي است که گروهي را تمام وقت براي فعاليتهاي ديني مسئول کنيم و حقوقي هم براي آنها تامين کنيم تا جامعه از لحاظ فرهنگي هرچه سريعتر و با کيفيت بيشتر پيشرفت کند، چيزي شبيه بورسيه ي تحصيلي که براي دانشجويان وجود دارد. اصلا امروزه که ميبينيم گروهي از طلاب و روحانيون نميتوانند با کيفيت بالا تبليغ کنند و گروهي از آنها سواد زيادي ندارند و ثمره ي زيادي در جامعه ندارند به خاطر اين است که از لحاظ مالي تامين نيستند و به دنبال کسب درآمد از راههاي ديگر هستند. بنابراين همانطور که قبلا گفتيم از نظر عقلائي، بحث خمس يک بحث تعبدي صرف نيست بلکه عقل نيز آن را ميپذيرد. 36، آيا موافقيد که مراجع يا خود طلاب در شرکتها سرمايه گذاري کنند تا پول بيشتري بدست بياورند و در نتيجه به نفع حوزه و حوزويان شود؟ امروزه طلاب و روحانيون حقوق زيادي ندارند. اگر طلاب از لحاظ مالي تامين بودند بهتر و بيشتر براي درس و تبليغ وقت ميگذاشتند. اصل سرمايه گذاري خوب است ولي آيا هرکسي ميتواند سرمايه گذاري کند و ضرر نکند. چه بسيار طلابي که از اين طريق ضرر کردند. تازه اگر هم قرار باشد سرمايه گذاري شود مراجع، سرمايه گذاري کنند بهتر است. به هر ترتيب بايد طلبه را از لحاظ مالي تامين کنند تا بتواند فقط به درس و تبليغ بپردازند. مطلب ديگري که در اينجا خوب است به آن اشاره شود اين است که مراجع هم اگر سرمايهگذاري کنند ممکن است ضررهائي داشته باشد چرا که با استقلال جور در نميآيد. بالاخره اگر مرجعي سرمايه گذاري کند خود به خود وابستهي به حکومت و دولت ميشود. بنابراين سرمايه گذاري مراجع، چنين تبعاتي را ممکن است داشته باشد. البته ما با سرمايه گذاري مراجع به طور کلي مخالف نيستيم ولي به هر حال چنين کارهائي تبعاتي نيز دارد. ميتوان گفت بهترين کار اين است که پول حوزهها دست مردم باشد و آنان سرمايه گذاري کنند، سود ببرند، آنگاه خمسِ سود و ساير درآمدها از آنان گرفته شود. به عبارت ديگر مردم خودشان سرمايه گذاري کنند و سود ببرند و مقداري از پولشان را به عنوان خمس يا هر عنوان ديگري به حوزهها بدهند. 37، حقوقي که امروزه به طلاب ميدهند با توجه به اينکه بعضي از مراجع سرمايه گذاري کرده اند، آيا ديگر سهم امام نيست؟ جواب : بله، ممکن است سهم امام نباشد ولي من در اين مورد اطلاع چنداني ندارم. بايد از مراجع پرسيده شود که شما شهريه اي که به طلاب ميدهيد از سهم امام است يا از سود شرکتها است؟ اين را بايد از مراجع پرسيد. 38، اينکه مراجع مختلفي به طلاب شهريه ميدهند چه ثمره اي دارد؟ جواب : بهترين ثمره اش اين است که اگر از يک طريق شهريه ي طلبه اي قطع شد بتواند از طرق ديگري امرار معاش کند. اگر شهريه دادن به يک منبع ختم ميشد بسيار بد بود. 39، بعضي از طلاب فقط مشغول درس هستند و اصلا تبليغ نميروند يا خيلي کم تبليغ ميروند مثلا فقط ماه رمضان به تبليغ ميروند. آيا چنين افرادي که از پول خمس استفاده ميکنند اشکال ندارد؟ آيا خودِ درس خواندن يک شغل حساب ميشود که بتوان در برابر آن پول داد؟ به هر حال کسي که طلبه است ثمرهاي دارد و نميتوانيم بگوييم بي ثمر است. حال يا مقاله اي مينويسد يا در محله و منطقه ي خودشان تبليغ ميکند و يا به طلاب ديگر درس ميدهد يا کار تحقيقي ميکند يا ..... بالاخره نميتوان گفت طلبه هميشه در تبليغ باشد چون ممکن است کمتر به درس برسد. چه اشکالي دارد گروهي را با دادن امکانات به آنها در طول 10 ماه آماده کنيم تا آنها 2 ماه به طور خوب تبليغ کنند؟ بله اگر طلبه اي عمدا هيچ کاري براي دين انجام نميدهد مسئول است ولي اگر واقعا نميتواند کاري انجام دهد، معلوم است که در کارهاي ديگر هم که برود نميتواند پول بدست بياورد. بنابراين از باب فقر ميتوان به او خمس داد. علاوه بر اين، در يک سيستم ممکن است طبيعتا گروهي از پول استفاده کنند ولي به درستي وظايف خود را انجام ندهند ولي اين، دليل نميشود که ما سيستم را از بين ببريم. بالاخره وقتي به درختي آب ميدهند در کنارش علفهائي هم در ميآيد و آنها هم از آب استفاده ميکنند.
|