|
نگاهي اجمالي به « شادي و غم » در متون شريعت
احمد قابل (ره) * اشاره: رویکرد متون شریعت به شادی و غم چیست ؟ اصل بر شادی است یا غم؟ کدامیک بر روحیات انسانها و روابط متقابل آنان با یکدیگر اثر گذار است؟ آیا این دو واژه از امور اختیاری هستند یا بستر ایجاد هر یک اختیاری است؟مرحوم استاد احمد قابل با نگاهی اجمالی به دلایل مخالف و موافق شادی و بررسی مختصر آنان، به این پرسشها پاسخ داده است. و در نهایت با طرح چند پرسش، برخی از مراسمات مرسوم که به دنبال نشر غم و اندوه در جامعه هستند را به چالش و نقد میکشد. يكي از موضوعات مهم در بحثهاي انسان شناسي، توجه به نيازها و تحولات روحي اوست. اهميت اين مسأله ناشي از تأثيرگذاري روحيات آدمي بر رفتارهاي اوست. گرچه اين تأثيرگذاري، متقابل است و رفتارهاي آدمي نيز، روحيات وي را دچار تحول و تغيير ميكند. «شادي و غم» از روحياتي هستند كه تأثير بسزايي در زندگي بشر دارند. «شادي» سبب «نشاط و اميد» است و «غم و اندوه» سبب «افسردگي» و «يأس و نوميدي» است. به نظر ميرسد كه پديده شادي يا غم، از نوع «انفعال نفس» است و آدمي در پديد آمدن آن اختياري ندارد. يعني خارج از اراده آدميپديدار ميگردند، ولي ايجاد زمينه و بستر شكل گيري و تهيه مقدمات آنها در بسياري از موارد، اختياري است و با رويكردهاي مختلف ميتوان به هر يك از آنها اقدام كرد. نقش تعليم و تربيت در اين موضوع مهم است و ميتواند به انتخاب صحيح روشها كمك كند و در سلامت روحي و رواني جامعه تأثير جدّي بگذارد. «تعاليم ديني» و آنچه به نام «مطلوبات خدا» در جوامع ديني عرضه ميشوند، از توان تأثير فراواني برخوردارند. هر گونه رويكردي در اين خصوص ميتواند فرهنگ جامعه را دچار تحولات مثبت يا منفي كند و در نهايت جامعه اي با نشاط و اميدوار يا جامعه اي افسرده و نوميد پديد آورد. روشن است كه نشاط و اميدواري جامعه، موجب تلاش و فعاليت مثبت و رشد و توسعه و تكامل مادي و معنوي ميشود و افسردگي و نوميدي، جامعه اي خمود، غير فعال و منحط از نظر مادي و معنوي پديد ميآورد. اكنون شايسته است كه به متون تعليمي شريعت بنگريم تا توصيههاي ارائه شده در اين موضوع را بررسي كنيم؛ دلائل اثبات: الف) در متون اولية شريعت محمدي(ص) از «شادي» با دو واژه «فرح» و «سرور» ياد شده است. در اين متون به لزوم گسترش شادي در سطح جامعه و توليد شادي براي ديگران بعنوان «محبوب ترين كار از نظر خداوند» با تأكيد فراوان، سفارش شده است. از نظر متون ديني «شادي» به عنوان «جند عقل= لشکر عقل» (كه برخي بزرگان از جند عقل به عنوان «جند رحمان» ياد كردهاند) و غم و حزن به عنوان «جند جهل» (که از آن به عنوان «جند شيطان» ياد کرده اند) شمرده شده است. اكنون به بررسي برخي موارد از متون ياد شده ميپردازيم؛ 1.شادي بخشي، به وسيله گفتار و شوخيهاي بدون اهانت، يكي از پذيرفته ترين رفتارهاي شاد كننده است. از امام صادق(ع) نقل شده است كه از اصحاب خويش پرسيدند: «آيا با هم شوخي ميكنيد؟ در پاسخ گفتند: در مواردي اندك. امام(ع) فرمود: اين گونه نباشيد...«فانّ المداعبة من حسن الخلق و إنّك لتدخل بها السّرور علي اخيك، و لقد كان رسول الله(ص) يداعب الرّجل يريد ان يسرّه»، چرا كه شوخ طبعي از اخلاق نيك است و تو به اين وسيله برادرت را شاد ميكني، همانا رسول خدا مستمراً با افراد شوخي ميكرد و قصد او شاد كردن آنان بود،(کافي 2/663، ح 4). در اين روايت چند مطلب مهم وجود دارد: يك؛ شوخي و شيرين زباني در قالب «طنز« گفتاري(شفاهي يا مکتوب) يا رفتاري، از نظر شريعت محمدي(ص) رفتاري نيك و «حسن خلق» است. دو؛ سيره و روش رسول خدا به صورت مستمر ايجاد شادي از طريق شوخي كردن بوده است. سه؛ گفتار شادي بخش، يكي از مصاديق «ادخال السّرور» است كه محبوب ترين كار نزد خداوند است. لازم به ذكر است كه از جمله اوصاف امير مومنان علي(ع) نيز «شوخ طبعي» ايشان بوده است. 2. از امام باقر(ع) نقل شده است كه؛ «انّ الله عزّ و جلّ يحبّ المداعب في الجماعة بلا رفث»، خداوند دوست ميدارد كسي را كه در ميان جمع بدون بهره گيري از الفاظ ركيك و اهانت آميز شوخي ميكند، (کافي 2/663،ح4). محبوب بودن فرد شوخ طبع نزد خدا، به علت شادي بخش بودن وي در ميان مردم است. يعني «شاد كردن جامعه» سبب جلب محبت خدا و رضايت اوست. 3. از امام باقر(ع) نقل شده است كه: «... و ما عبدالله بشي احبّ الي الله من ادخال السّرور علي المؤمنين»، تبسّم كردن(لبخند زدن) پيش روي برادر مؤمن، رفتاري نيک است و رفع نگراني از او، رفتاري نيک است و خداوند، بندگي نشده است با رفتاري كه نكوتر و محبوبتر نزد وي از شادي بخشي نسبت به مؤمنان باشد،(کافي2/188، ح 2). در اين روايت تصريح شده است كه «پسنديده ترين رفتار نزد خدا و برترين عبادت» شادي بخش بودن نسبت به مردم است. 4. از امام صادق(ع) به نقل از نياكان پاكش، از رسول خدا(ص)، آمده است: «انّ احبّ الاعمال الي الله عزّوجلّ إدخال السّرور علي المؤمنين»، حقيقتاً پسنديدهترين كارها نزد خدا، شادي بخشيدن به مؤمنان است،(کافي2/189 ح 4). 5. البته شادي بخش بودن به لحاظ عملي نيز در روايت توصيه شده است. در روايتي با سند صحيح از امام صادق(ع) نقل شده است كه؛ پسنديده ترين كارها نزد خدا، شاد كردن مؤمن است. مثل سير كردن او يا برطرف كردن اندوه و گرفتاري او و يا اداي وام و قرض او، (کافي2/192ش16). در كتاب «كافي» نسبت به شادي بخشي،روايات متعددي نقل شده كه برخي ازآنها با «اسناد معتبره» ارائه شده است (نک: کافي 2/ 189، ح 7)؛ به نحوي كه صحت انتساب اين نظريه به شريعت، از نظر علمي ثابت ميشود. مجموع اين روايات چنين ميگويند كه «شادي بخش بودن نسبت به ديگر افراد جامعه» پسنديده ترين كارها نزد خدا و حتي«برترين عبادت» است. به عبارتي ديگر؛ تأکيد بر«شدت محبوبيت شادي بخشيدن به ديگران نزد خدا» و ايجاد رغبت وانگيزه دروني در آدمي براي اقدام اختياري به اين کار پسنديده، برتر از هرگونه دستور العمل الزامي شرعي، تأثير ميگذارد و نشان ميدهد كه دين به«ضرورتهاي زندگي مناسب» توجه جدي دارد و اين مقصود، جز با شور و نشاط ناشي از گسترش شادي در صحنه اجتماع به دست نميآيد. تبديل اين«ضرورت مؤکّد اخلاقي» به امري الزامي و اجباري، از«مرغوبيت عرفي» آن ميکاهد. البته در همه جا و همه حال، اين قاعده وجود دارد ولي در مواردي که ضرورتهاي زندگي فردي يا اجتماعي، حد اقل چيزي را عقلا لازم بداند، شرع نيز آن را لازم ميشمارد. 6. در حديث مشهور عقل و جهل كه ميفرمايد«لشكر عقل را بشناسيد تا هدايت شويد» در شمارش لشكر عقل، آمده است؛ «... والفرح و ضدّه الحزن؛ شادي از لشكر عقل است و در مقابل آن حزن است كه از لشكر جهل است». دراين حديث كه با سند معتبر از امام صادق(ع) نقل شده است، كاملاً روشن است كه برداشت برخي از دانشمندان و تعبير آنان به«لشکر رحمان» براي«جند عقل» و«لشکر شيطان» براي«جند جهل» با توجه به تعابيري چون «... فقال له: استكبرت، فلعنه =... خداوند به جهل فرمود : تكبر ورزيدي، پس او را از رحمت خويش دور نگهداشت» برداشت صحيحي است و تداعي ميکند داستان «سرپيچي شيطان از فرمان خدا در سجده بر آدم» را که منجر به رانده شدن شيطان از قرب الهي شد و از آن با عبارت«ابي و استکبر = سرپيچي کرد و تکبر ورزيد» در قرآن ياد شده است. بنابراين، شادي (فرح) از لشكر عقل است و غم(حزن) از لشكر جهل. اين نام گذاريهاي نمادين، براي نشان دادن «عاقلانه بودن راهکارهاي شادي افزا» و«جاهلانه بودن راهکارهاي غم افزا و اندوه بار» است. به عبارت ديگر؛ اينکه گفته ميشود:« شادي، سرباز خداي رحمان است و حزن و اندوه، سرباز شيطان» براي ياد آوري جهات مثبت و منفي آنها است. لازمه اين رويكرد، تحولي عظيم و تغييراتي فراوان در فرهنگ جامعه ديني است. بنا بر اين، از نظر خداي رحمان و شريعت محمدي(ص): رويكرد عقلاني، ما را به گزينش شادي و حاكم كردن آن بر فضاي فرهنگي جامعه وادار ميكند و رويكرد جاهلانه، گسترش حزن و اندوه را توصيه ميكند. تا چه قبول افتد چه در نظر آيد !! ب) اما در مقابل شادي، حزن و اندوه است كه در متون شريعت مورد نكوهش و دور باش قرار گرفته و به روشهاي مختلف، ناپسند بودن آن، گزارش شده است. در متن قرآن، مطلوب نبودن«حزن و اندوه» نزد خدا و خلق او، گزارش شده است كه به نمونههايي از آن اشاره ميكنيم: 1. در قرآن كريم نسبت به عاقبت نيك آدميان چه در دنيا و چه در آخرت (و عمدتاً در آخرت) و در مناسبتهاي مختلف مكرراً آمده است: «لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»، هيچ ترسي و اندوهي بر آنان نخواهد بود،(بقره /38 و 62 و112 و 262 و 274 و 277؛ آل عمران/170؛ مائده/69؛ انعام/48؛ اعراف /35؛ يونس /62؛ احقاف /13). اين بيانهاي الهي نشان ميدهد كه خوف(ترس) و حزن(غم و اندوه) امور نامطلوب و ناپسندي هستند كه خداوند سبحان در بيان عاقبت پسنديده بندگان نيك خود با صراحت آنها را منتفي ميشمارد. اگر حزن امري پسنديده بود، منتفي شدن آن در عاقبت امر بندگان خدا، ناپسند شمرده ميشد و يادآوري انتفاي آن به عنوان نعمت و پاداش الهي بي معني بود. 2. در آيه ديگر ميخوانيم: «و ينجّي الله الّذين اتّقوا بمفازتهم لا يمسّهم السّوء و لا هم يحزنون»، خداوند افراد متقي و پرهيزگار را به خاطر پيروزي آنان در انجام دستورات الهي، نجات ميدهد به گونه اي كه گزندي از امور بد و ناپسند نميبينند و اندوهي نخواهند داشت»،(زمر/ 61). اين آيه نيز،«دور شدن از اندوه و غم» را مصداق«نجات دادن آدميان پرهيزكار به وسيله خداي سبحان» معرفي كرده است. به عبارت ديگر، خداوند است كه پرهيزكاران را از« دام جهل ناشي از اندوه و غم» كه«دام شيطان» است رها ميسازد. بنا بر اين آيات، «فلاح و رستگاري» در چهره«شادي بدون اندوه» تجلي يافته و اين به معني«راهکار نجات و رهايي» است. رهايي از چنگ«جهل و شيطان» و روي آوردن به«عقل و رحمان» حتي در چهره«فرار از حزن و اندوه» و «كسب شادي و سرور» نعمتي الهي است كه بايد در مأذنه فرهنگ اجتماعي، آن را هر شب و روز يادآوري كرد. تاكنون بحث از پسنديده بودن شادي و ناپسند بودن«غم و حزن» نزد خداي سبحان و دين و شريعت او بود. ولي نکتهاي که هست اين که؛ خواسته يا ناخواسته اسباب غم و اندوه در اين دنيا، به فراواني فراهم ميشود. به عبارت ديگر واقعيت دنيا به گونه اي است كه تماميافراد در برابر وقايع اندوهبار قرار ميگيرند، همان گونه كه در معرض شادي نيز قرار دارند؛ و نفس آدمي نسبت به اتفاقات و پديدههاي ناگوار هستي، واكنشي طبيعي به نام«حزن» را نشان ميدهد. توصيه دين و شريعت درباره اين گونه امور، فراهم كردن آگاهانه و مختارانه و سايل شادي و گريز از غم و اندوه به سوي شادي و سرور است. به عبارتي ديگر از تكثير كمي و كيفي غم و حزن جلوگيري ميكند و آن را به«حداقل» كاهش ميدهد. دلايل مخالفان: در برابر اين دلائل، برخي افراد با استـــناد به برخي آيات قرآن و برخي روايات، نســبت به مطلوب بودن«حزن» در متون شريعت استدلال کرده اند. اکنون برخي از مهم ترين اين دلائل را مورد بررسي قرار ميدهيم؛ 1. يکي از دلائل اين گروه، آيه «فليضحکوا قليلا و ليبکوا کثيرا»، پس بايد کم بخندند و زياد گريه کنند،(توبه/81)، است. اما ادامه اين آيه و آيات قبل از آن توجهي نميکنند تا معلوم گردد که اين آيه در مورد کساني است که رفتار ناشايستي از آنان سرزده و از آن رفتار ناپسند، شادمان و خنداناند، «جزاء بما کانوا يفعلون»، که اين نتيجه رفتاري است که انجام دادهاند. يعني سخن از افراد«نافرمان» است که از دستور پيامبر خدا(ص) با بهانههاي غير منطقي، سرپيچي کردند واز اين عمل خود شادمان بودند چنانچه در آيه قبلي آمده است: «فرح المخلّفون...»، شادي کردند افراد متخلف ونافرمان! اگر مفهوم مخالف اين آيه را در نظر بگيريم، معلوم ميشود که اين آيه خود دليلي بر صحت رويکردي است که در روايات پيش گفته به آن پرداختيم و معناي آن اين خواهد شد که؛ آناني که نافرماني نکرده و در مسير صحيح و منطقي زندگي قرار گرفتهاند، ميتوانند بسيار بخندند و کم تر گريه کنند. 2. دليل ديگر مخالفان شادي اين آيه است: «انّ الله لا يحبّ الفرحين»، خداوند افراد شادمان را دوست ندارد،(قصص76). حال آن که اين آيه در مورد«قارون» است و شرح ميدهد که مردم، به او که از داشتن ثروت شخصي و بي توجهي به نيازمندان شادمان بود، ميگويند :«لا تفرح، انّ الله لا يحبّ الفرحين»، شادمان نباش که خداوند، اين گونه افراد شادمان را دوست ندارد. از باب اصطلاح،«الف ولام» در «الفرحين» الف ولام «عهد» است. يعني؛ خداوند «شادماناني از نوع آنان که در اين خطاب، مورد نظر بوده اند» را دوست ندارد. اگر «الف و لام» در اين عبارت، از نوع «جنس» بود، همه انواع «شادمانان» را شامل ميشد و آن گاه ميتوانست دليل بر عدم محبوبيت شادماني باشد ولي با توجه به سياق و موضوع مورد بحث در آيه، به عدم شمول بر همه شادمانان اطمينان پيدا ميشود. ضمناً، تفسير گروه مخالفان، از اين آيه علاوه بر عدم تناسب با سياق و متن کامل آيه، با رويکردي که در روايات پيش گفته ديده شد نيز منافات دارد. با توجه به اين که آن روايات معتبره، نشان ميدادند که پيامبر(ص) و ائمه(ع)، معتقدند که خداوند دوست دار شادي، و شادي بخش بودن بشر است، و از طرفي چون که اهل بيت(ع) تفسير حقيقي اين آيه قرآن را نيز بهتر از ديگران ميدانستند، معلوم ميشود که منافاتي بين تفسير اين آيه و آن رويکرد نميديدند. 3. مستند ديگر اين گروه، برخي روايات خاص است که عزاداري و استحباب گريستن بر مصائب اهل البيت(ع) را يادآوري ميکنند. اين روايات، از نظر صحت انتساب و سند و يا دلالت بر مطلوب ـ لزوم برپايي مراسم خاص و هرساله ـ مخدوش است و با سيره ائمه هدي(ع) و اصحاب نزديک ايشان در تعارض است و سازگاري ندارد. بررسي يکايک آن روايات و دلائل روايي مخالف آن، به بحثي کامل و تفصيلي در باره اين موضوع نياز دارد که به وقتي ديگر واگذار ميشود. پرداختن به آثار رواني و اجتماعي رويکرد«انتشار غم و اندوه» از طريق تکرار انگيزه هاي «اندوه بار» احتياج به بحثي ديگر دارد و شايسته ترين افراد براي پرداختن به اين مطلب، متخصصان روان شناسي اند. آنچه مربوط به متون ديني است، نگاه مثبت به«شادي» و نگاه منفي به«حزن و اندوه» است. مثلاً وقتي از خصوصيات افراد«مؤمن» ياد ميشود و با ارزش ترين صفات ايشان مورد توجه قرار ميگيرد، در قالب جمله اي کوتاه ميگويد؛ «المؤمن بشره في وجهه و حزنه في قلبه»، مؤمن کسي است که شادماني را در چهرة خود آشکار ميکند و اندوه را در درون خويش پنهان ميکند. اين مفهوم بلند که با جمله اي کوتاه بيان شده است، آشکار ميکند که؛ تقسيم شادي خود با ديگران و انتشار آن از يک سو و جلوگيري از انتشار و انتقال اندوه خويش به آنان، مطلوب خدا و از صفات نيک انساني و ايماني است. نقد رويکردها و چند پرسش: يک نگاه اجمالي به جوامع مذهبي، خصوصا ما شيعيان، نسبت دوري ونزديکي ما با فرهنگ اصيل اسلامي و مطلوبات حقيقي خداي رحمان را بخوبي نشان ميدهد. ما که بر خلاف مطلوب خدا و رسول خدا و ائمه هدي(ع)، نشر فرهنگ «حزن و اندوه و ذکر مصيبت» را وظيفه شرعي خود قرار داده ايم؛ ما که تعطيلي رسمي ميلاد حضرت رضا(ع) را درچند سال اخير، حذف کرده و روز شهادت و وفات ايشان را تعطيل رسمي قرار داده ايم؛ ما که در روزهاي ميلاد ائمّه هدي(ع) با همان آهنگ نوحههاي سينه زني، مولوديه ميخوانيم وفقط بجاي سينه زدن، دستها را از بالاي سر برهم ميزنيم! (برخي فکر ميکنند که دست زدن به شيوه رايج درهمه دنيا«حرام» است، چون تشبّه به فساق و کفار است!)؛ چرا اقدامي به بررسي علمي و حتي اخلاقي در مورد اصل عزاداري هاي بظاهر مذهبي خود نميکنيم تا ببينيم که از کجا به اين وادي «نامطلوب خدا» به اسم دين و مذهب رسيده ايم. آيا درست است که به اسم دفاع از خدا و رسول و خاندان پاک رسولالله(ص) بدترين انتخاب و نا مطلوب ترين رفتار را به آنان نسبت دهيم؟ آيا هيچ مسئوليت عقلي يا شرعي براي خاتمه دادن به اين روند منفي(به لحاظ نظري و عملي) متوجه مدافعان دين و مذهب نيست؟ آيا «مصلحان ديني» بدون توجه به اين گونه امور تأثير گذار فرهنگي در زندگي اجتماعي و مباني نادرست آن ميتوانند در ساير موارد توفيقي پيدا کنند؟!! آيا آقايان علماء دين، در اين خصوص وظيفه اي احساس نميکنند؟ آيا معتقدند که«حزن و اندوه» از نظر ديني مطلوب است؟ آيا با تحقيق علمي به اين نتيجه رسيدهاند که وظيفة شيعيان، بسط فرهنگ عزاداري و حزن و اندوه است؟ آيا از نظر علمي، پديدة حزن و اندوه را به نفع بشر در دنيا و آخرت، ارزيابي ميکنند که با حضور خود در اين مجامع و گاه با دعوت و حمايت مادي و تبليغي از اين گونه افراد، زمينة تسلط آنان بر فرهنگ ديني را فراهم ميکنند؟ گمان نميرود كه هيچ جامعهاي ترجيح تئوريك حزن و اندوه بر شادي را بپذيرد و آن را به عنوان مبناي علميبرگزيند. هر چند در مقام عمل و در طول تاريخ، بسياري از جوامع، برخلاف باورهاي نظري خويش اقدام کردهاند و فرهنگ گسترش غم را برگزيده و متأسفانه افسردگي، يأس، دل مرده گي و انحطاط را بارها و بارها تجربه كرده اند. با اميد به بازگشت همهي مؤمنان به رويکرد شادي بخش شريعت محمدي(ص) و دوري گزيدن از فرهنگ غم بار کنوني و درخواست توفيق از بهترين رفيق. ------------------- * محقق و نوانديش ديني
|