|
کوتاه از بزرگان ادب جهان
رابيند رانات تاگور (زاده 1861، در گذشته 1941) شاعر، فيلسوف، موسيقي دان و چهرهپرداز هندي بوده که آوازهي شاعري او بيشتر است. ايشان نخستين آسيايي است که به جايزه نوبل دست يافت. پدر ايشان «مهاريشي» نام داشت و چهارده فرزند داشت که رابيند رانات کوچکترين آنها بود. به او لقب گورديو (Gurdev) به معناي پيشوا دادند. ايشان خواندن و نوشتن را در خانه آموخت. وي را به آموزشگاههاي گوناگون فرستادند ولي به مدرسه خو نميگرفت و از آن گريزان بود. در سال 1875 هنگامي که چهارده ساله بود مدرسه را کنار گذاشت. پدر ايشان به پيشنهاد يکي ديگر از فرزندانش، تاگور را براي دانشاندوزي به انگلستان فرستاد. او در آغاز آنجا حقوق ميخواند ولي بعد به موسيقي، شعر و ادب روي آورد. ايشان به نهضت استقلال هند به رهبري مهاتما گاندي پيوست و کمک شاياني به کشورش کرد. سرانجام اين دانشمند و ستارهي ادب هندوستان در سال 1941 در هشتادسالگي درگذشت و مرگش امان نداد که آزادي هند را ببيند. وي بيش از شصت جلد آثار منظوم دارد. داستانها، مقالهها و نمايشنامههاي او به اغلب زبانهاي زنده دنيا برگردانده شده است. از جمله آثار او نياش، مذهب بشر، هديهي عاشق، سلطان قصر سياه و نامههايي به يک دوست مي باشد. اينک چند سخن او را بخوانيم: 1. رنج هست، مرگ هست، اندوه جدايي هست، امّا آرامش نيز هست، شادي هست، خدا هست. زندگي همچون رودي بزرگ، جاودانه روان است. زندگي مانند رودي بزرگ که به دريا ميرود، دامان خدا را ميجويد. خورشيد هنوز طلوع ميکند. فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آويخته است. بهار مدام ميخواند و دامن سبزش را بر زمين ميکشد. امواج دريا، آواز ميخوانند، برميخيزند و خود را در آغوش ساحل گم ميکنند. گلها باز ميشوند و جلوه ميکنند و ميروند. نيستي نيست، هستي هست، پايان نيست، راه هست. تولد هرکودک نشان آن است که: خدا هنوز از انسان نااميد نشده است. 2. اگر انتظار و توقع نداشته باشي همه دوست تواند. 3. خشم زن مانند الماس است، ميدرخشد امّا نميسوزاند. 4. اميد، نان روزانه آدمي است. 5. زرتشت به وسيله فلسفه خود، بشر را از بار سنگين مراسم ظاهري آزاد ساخت و اساس آيينش را بر آموزه هاي اخلاقي نهاد. مأخذ: از زبان بزرگان، محسن تيموري.
|