Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: مطايبه

مطايبه

روزي سلطان‌محمود به تيمارستان رفت، ديوانه‌اي را در بند ديد گفت: اي ديوانه چه آرزوي داري؟ ديوانه گفت: دنبه مي‌خواهم که بخورم. سلطان‌محمود دستور داد تُرب آوردند. ديوانه مي‌خورد و سرتکان مي‌داد. گفتند چرا سر مي‌جنباني؟ گفت تا تو پادشاه شده‌اي از دنبه‌ها چربي رفته است!

ناداني يک سکه‌ي 2 ريالي سوراخ، در تاريکي گم کرد، يک اسکناس پنجاه توماني آتش زد و با آن سکه را پيدا کرد، سپس آن سکه را به يک صافکاري برد و گفت: اين 50 توماني را بگيريد و سوراخ اين دو ريالي را جوش دهيد و بعد هم يک سنگ روي آن بگيريد صاف شود، تا بروم با آن تلفن بزنم!

بعد از آن که عبد الله خان اوزبک، خراسان را ميدان تاخت و تاز کرد و آن سرزمين را تحت حکومت خود درآورد. در سيستان روزي گذرش بر قبر رستم افتاد به شماتت و دشمني اين شعر را خواند:

سر از خاک بردار و ايران را ببين

به کام دليران توران ببين

و گفت: ندانم که رستم اگر قادر بر گفتن بود چه مي‌گفت. يکي از وزيران او گفت: اگر خشم نگيري بگويم. گفت، بگو. گفت: اگر قادر بر گفتن بود مي‌گفت:

چون بيشه تهي مانَد از نره ‌شير

شغالان به بيشه درآيند دلير

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org