Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: درآمدي بر ناهنجاريهاى بازدارنده در شكل ‏گيرى صحيح شخصيت جوان/بخش نخست

درآمدي بر ناهنجاريهاى بازدارنده در شكل ‏گيرى صحيح شخصيت جوان/بخش نخست

سیدضیاء مرتضوی

پيشگفتار

دوره نوجوانى و جوانى، مرحله اى حساس از شكل گيرى شخصيت انسان است كه شناخت ويژگيهاى آن و توجه به عواملى كه در شكل دادن به ساختار شخصيتى جوان نقش اساسى دارد از نيازهاى مقدماتى ولى ضرورى جوانان و اولياء تربيت و مربيان پرورشى به شمار مى رود. ضرورت اين امرتجربه اى است ملموس و مشهود براى همه آنانى كه با عنايت به اين مهم، دوره جوانى را سپرى كرده و به مراحل بعدى رسيده اند. چه اينكه دررهنمودهاى دينى نيز با اهتمام ويژه اى به اين مرحله نگريسته شده و تلاش شده است اذهان متوجه اهميت آن گردد. پرواضح است كه شكل گيرى ساختار شخصيت آدمى از نخستين روزهاى زندگى و حتى پيش از آن آغازمى شود و اين امر تا آخرين لحظات حيات ادامه مى يابد اما سالهاى نخستين زندگى بويژه دوره نوجوانى و جوانى كه علاوه بر ويژگيهاى روحى و جسمى اين دوره، گام نهادن در جامعه و قرار گرفتن در روابط و مناسبات اجتماعى نيز به صورتى بسيار شاخص در ساختار روحى و شخصيتى و منش انسانى فردتاثير مى گذارد را نمى توان به اميد سالهاى بعد رها كرد. جوان با احساس شخصيت مستقل همزمان با حضور در جامعه و شكل دادن به روابط اجتماعى خود، مرحله اى بسيار حساس از حيات انسانى خويش را تجربه مى كند و آغاز اين تجربه اگر با آموزشها و آگاهيهاى لازم و واقع بينى وخردورزى كافى همراه نباشد آفتها و خطرهايى را در پى دارد كه چه بسامسير زندگى او را كاملا دگرگون مى سازد و تجربه هاى تلخى را بر جاى مى گذارد. مسؤوليت دست اندركاران آموزشى و اولياء تربيتى نسبت به مقطع سنين جوانى بسيار سنگين، حساس و باظرافت است. اين مسؤوليت را تنهامى توان با آميزه اى از جامع نگرى، حسن تدبير، بردبارى، دلسوزى، آگاهى كافى، و همفكرى به انجام رساند. هر گونه شتابزدگى، يكسويه نگرى، افراط، سهل انگارى و برخوردهاى ناشيانه مى تواند آثار نامطلوب و گاه جبران ناپذيرى را بر جاى گذارد.

شناخت نقاط عطف در زندگى و شخصيت و ساختار روحى جوان،نيازها، عوامل تاثيرگذار، موانع بازدارنده، و آگاهى از شاخصهاى رشد و كمال در جوان و نوجوان، ضرورتى است كه هم جوانان در شكل دهى صحيح شخصيت خويش، سخت نيازمند آنند و هم اولياء و مربيان تربيتى و آموزشى و نيز مراكز و محافلى كه مساله جوان در حوزه مسؤوليت آنان مى گنجد.

آنچه در اين نوشته به گونه اى موجز و كوتاه با عنوان «درآمدى بر ناهنجاري ‌هاى بازدارنده در شكل گيرى صحيح شخصيت جوان » آمده، نگاهى است گذرا به پاره اى لز موانع‌، موضوعات ومحورهاى عمده در شكل گيرى شخصيت جوان، كه مى تواند پيش زمينه اى براى مباحث تفصيلى در اين باره باشد. دستمايه محورهاى مورد توجه دراين پژوهش، آيات، رواياتى و معارفى است كه ما را در پرداختن به مباحث مورد نظر از منظر دين و با خاستگاهى دينى راه نشان مى دهد و يارى مى كندو اين فارغ از مباحثى است كه امروزه در دانش روانشناسى شخصيت به معناى خاص و فنى آن مطرح است.

ناهنجاريهاى بازدارنده

در شكل گيرى صحيح شخصيت جوان از برخى موانع و ناهنجاري‌ها بايد نام برد كه به راحتى مى توانند نقش منفى خويش را ايفا كنند. چنان كه برخى از همين عوامل مانعى عمده در جهت روان شناختى صحيح و منطبق با واقع او نيز مى باشند. در رهنمودهاى دينى به وضوح و با تاكيدى ويژه، ازناهنجاريهاى مورد بحث، ياد شده است. آرمانهاى شخصيتى و رهيافتهايى كه در دستيابى به ارزشها و آرمانهاى اسلامى - انسانى راه مى نمايد، همواره دستخوش اين عوامل بازدارنده است. عواملى كه پيروزى، دستيابى، موفقيت و «ظفر» را دشوار، ناتمام يا ناممكن مى سازد. «ظفر» واژه اى است كه در همين زمينه بارها در رهنمودهاى دينى به كار رفته و زمينه ها و موانع آن گوشزد شده است. ناهنجاريهايى كه از آن سخن خواهيم گفت نتيجه اى كه در پى خواهد داشت چيزى جز «عجز» وناتوانى از روان شناختى و شكل دهى صحيح و كمال يافته شخصيت انسانى، نخواهد بود. ناتوانى، ثمره اى جز از دست دادن «مطلوب » نخواهد داشت. (1) و انسان «عاجز» پرواضح است كه نتواند به خواسته خويش دست يابد. اين «عجز» ممكن است واقعيت نداشته باشد اما احساس آن و به عبارتى «عجزكاذب » نيز همين ويژگى را در پى خواهد داشت. «عجز» را چنانكه در سخن اميرالمؤمنين(ع) آمده است بايد به عنوان يك «آفت » برشمرد.(2) آفتى كه خود معلول عواملى چند است. به هر روى، «عجز» را بايد عمده ترين ناهنجارى بازدارنده درشكل گيرى سالم شخصيت جوان برشمرد. اين ناهنجارى همان گونه كه اشاره شد، خود معلول عواملى چند است كه خواهد آمد. هر حركتى وجنبشى كه از آدمى سر مى زند به همان نسبت، محدوده توان خويش رامى نماياند. مقوله عجز و توانايى در انسانها را بايد امرى نسبى دانست.اين نسبت در هر كس به گونه اى است، اما در يك برآورد دينى و براساس ملاك‌هاى موجود در منطق دينى، مى توان به معرفى ناتوان ترين فرد پرداخت. ويژگى چنين فردى را نيز در ادامه پى خواهيم گرفت. در يك جمع بندى مى توان فهرست موانع و ناهنجاريهاى بازدارنده را اين گونه تنظيم كرد: 1- بى حزمى و عدم دريافت رهنمودها 2- فقدان جزم و عزم 3- ضعف بردبارى و ثبات 4-سستى و تنبلى5-خودپسندى 6-ترس7- تلقين‌هاى منفى8 - ضعف عمل9- غلـبه و حاكمـيت خـوشي‌ها 10- عجز.

يكم: بى حزمى و عدم دريافت رهنمودها

دستيابى به اهداف و آرمانهاى ترسيم شده، خواسته ها و كمالات نفسانى، متانت، ثبات و حق مدارى نفس، نيازمند دريافت رهنمودها وآگاهيهايى است كه بتواند آدمى را به سرمنزل مطلوب و آرمانى او برساند.همواره مسيرهاى دراز، دورانديشى مناسبى را مى طلبد، روشنى راه، رفع ترديد و دودلى و سرگردانى، به هرز نرفتن نيرو و به هدر ندادن امكانات،همه و همه دستاورد وراندازهاى صحيح اوليه و گزينش درست مى باشد.انسان پيروزى چون على(ع) «ظفر» را در «حزم » و دورانديشى و توان پيش بينى مى داند و دورانديشى و «حزم » را در كارگزارى راى و انديشه وبكارگيرى نيروى تفكر مى شمارد (3). چنان كه همو، فقدان اين هنجار را آفتى براى توانمندى و شجاعت معرفى مى كند (4).

جوان در بلوغ و رشد شخصيت خويش نيازمند توانمندى است اما عدم برآورد صحيح از «آينده » با توجه به معناى وسيعى كه اين كلمه در بر دارد وضعف در عاقبت انديشى و بهره ورى از نيروى اراده و عزم بدون پشتوانه هاى علمى و آگاهى، او را به يك حركت كور و تاريك خواهد كشاند. حتى براساس يك فراز دينى «آن كس كه بدون بينايى و آگاهى لازم، عمل مى كند همانند كسى است كه در غير مسير مورد نظر حركت مى كند كه فراچنگ سرعت حركت، چيزى جز دورى بيشتر نخواهدبود.» (5).

در جايى ديگر نيز همانند درازگوش چشم بسته آسياب، شمرده شده است كه راه به جايى نمى برد و دايما بر گرد خويش مى چرخد. (6). زهمين روى تاكيد شده است كه نسبت به آنچه هنوز رشد و صلاحيت آن معلوم نيست تصميمى گرفته نشود. (7).

دوم: فقدان جزم و عزم

«ظفر» همان گونه كه نيازمند حزم و دورنگرى و برآورد صحيح است،نيازمند جزم و عزم است. بسيارى از تواناييها و دريافتهاى روشنى كه مى تواند در پيمايش راه، به سان چراغى روشن، راه را بنماياند دستخوش دودلى ها، تخيلات، ترديدها و بى ارادگيها مى گردد و اين خود آفتى بزرگ به شمار مى آيد. از اين روى، به همان شيوه كه ما را در ظفرمندى، به حزم فرا خوانده اند، «جزم » و «عزم » را نيز ابزارى بس لازم شمرده اند.(8) درخصوص ضرورت برخوردارى از اراده حكيمانه، پيشتر نوشته ايم امامناسب مى نمايد به انگيزه تاكيد بر اين امر كه خواست و اراده انسان نقطه عطفى در دستيابى به شكل مطلوب شخصيت است، به اين فراز از دعاى امام كاظم(ع) توجه كنيم كه به عنوان يكى از باورهاى درونى خويش خطاب به خداى بزرگ اظهار مى كند:
«دانسته ام كه برترين توشه سالك كوى تو، اراده اى جزم وتصميمى قطعى است كه با آن تو را برگزيند و به سوى توآيد.»(۹) اگر بزرگترين و نيز جانمايه همه آرزوها و آرمانهاى خويش را درآمدن به كوى «دوست » و قرب به «حق » مى دانيم و اگر به اين باور رسيده ايم كه شكل دهى شخصيت انسانى، تنها در چارچوب باورها و ارزشهاى دينى مى تواند تفسيرى انسانى و هماهنگ با هستى آدمى داشته باشد، بايد اين رهيافت را هماره اذعان داريم كه برترين ابزار و پشتوانه اين «حركت وكوچ »، عزمى استوار و اراده اى پولادين است.

سوم: ضعف بردبارى و ثبات

آنچه با عنوان صبر، بردبارى و ثبات قدم فرا راه شكل گيرى شخصيت انسانى ما نهاده شده است، مجموعه وسيعى از توصيه ها، رهنمودها وراهبردهاى جامع را در بر مى گيرد كه در اين مجال حتى امكان بازگويى بخشى از آن نيز وجود ندارد. پرواضح است فقدان اين خصيصه، زمينه «عجز» و ناتوانى در راهيابى به آرمانهاى شخصيتى را به وجود مى آورد. ازاين رو گوشزد شده است:
كسى كه هنجار ارزشمند بردبارى و صبر را در برابرناگواريهاى روزگار آماده نكند، ناتوان خواهد ماند. (10)، چنان كه فرمود: فردى كه بر مركب راهوار صبر جاى گيرد، به ميدان پيروزى راه يافته است. (11.) و همواره در دستيابى به «ظفر»، صبر به عنوان يك اصل توصيه شده است. چنان كه فرمود: اصبر تظفز؛ (12 )،صبر پيشه كن، پيروز مى شوى.
نزديك به همين رهنمود را چنين مى خوانيم: كسى ظفر مى بايد كه بردبارى كند (13).

چهارم: سستى و تنبلى

«توانى »، سستى، تنبلى و بى حالى را مى توان به عنوان يك ناهنجارى مستقل ارزيابى نمود. اگر اين واقعيت پذيرفته شود كه دنيا و زندگى، ميدان آزمون و به تعبيرى رساتر، ميدان مسابقه است، اهميت «جديت » و تلاش، جايگاه خويش را خواهد يافت. برخى گرچه اندك، هرچه غير كمال است و آفتى براى تكوين شخصيت انسانى آنان محسوب مى شود را و نيز تعلق خاطر بدانها را به بازى مى گيرند، و اكثريتى هرچه غير كمال است،شخصيت وجودى آنان رابه بازى مى گيرد! دسته دوم ديگر «خوديتى »مستقل و غير وابسته ندارند. طفيلى تعلقات دست و پاگير خويشند. «من واقعى » آنان بازيچه اى بيش نيست. در آنان جديتى در گزينش يك راه عملى صحيح و در چارچوب آرمانها و ارزشهايى كه دريافت كرده اند مشهود نمى باشد. رهيافتها و هدايتهاى اوليه نيز كارى از پيش نمى برد. اينان دچار آفت سستى، مسامحه، توانى و بى حالى شده اند و اين به راحتى مى تواند آنان را از وصول به مطلوب باز دارد. آنچه بايد به عنوان يك هدايت روشن تلقى گردد اين تاكيد است كه بوسيله تصميم و عزم قاطع به مبارزه با توانى و سستى برخيزيد(14).

پنجم: خودپسندى

از جمله عواملى كه بايد در شمار ناهنجاريهاى بازدارنده مورد توجه قرار داد، خودبينى، خودپسندى و ضايت خاطر از انديشه و عملكردخويش است. اعتماد به نفس و اعتقاد به توانايى از لازمه هاى موفقيت است اما خلط اين ويژگى لازم با آفتى چون «عجب » و خودپسندى را بايد نشانى از عدم درك و شناخت واقعيت انسانى شخص شمرد (15) . شناخت صحيح خود و جامعه و توان پيش بينى مسيرى درست، نيازمند برخوردارى ازداده ها و تجربيات بسيارى است كه بايد اندوخت. و پرواضح است «عجب » آفتى بس بزرگ در اين مسير است. شكل گيرى صحيح شخصيت انسانى، منوط به خردورزى و شوق دريافت رهنمودها و انديشه هاى ديگران است. غرورى كه حاكى از ستايشگرى خويش است و خودپسندى كه نشانه بى نيازى از اين و آن است، خردورزى جوان را سخت آفت زده مى كند، چنان كه فرمود: عجب و خودپسندى، آفت خرد است (16).

ششم: ترس

در بررسى ناهنجاريهاى بازدارنده، عامل ديگرى رخ مى نمايد كه درعين حال مى تواند هنجارى مطلوب و از عوامل سازنده و زمينه ساز رشد به شمار آيد. ترس، خوف، بيم، واهمه و نگرانى، همه نمودى از يك واقعيت اند كه مى تواند چهره اى مطلوب به خود گيرد و مى تواند به آفتى بزرگ مبدل شود و درست از همين نقطه است كه در رهنمودهاى روان شناختى دينى و هدايتهاى عملى آن به دو گونه با پديده ترس رفتارشده است. گاه پديده اى آفت زا و منفى، و گاه زمينه ساز رشد و بالندگى. به اين فرازها نگاه كنيد: ترس، آفت است (17).

ترس، كاستى و نقص است (18)، مؤمن، ترسو، حريص و بخيل نمى باشد(19) و نيز توجه كنيد: كسى كه ترس و خوف او كم باشد آفت او زياد است (20) چه بسيار افراد خائف كه خوفشان آنان را به جايگاه امن برده است (21) كسى كه بترسد ايمنى مى يابد. (22)، به راحتى مى توان راستاى هر دو دسته از رهنمودهاى ذكر شده را بازگونمود. آنچه مى تواند پديده ترس را در آدمى با تفسيرى مثبت يا عنوانى منفى ارزيابى كند، چارچوب، ماهيت و نتايج حركت و عملى است كه ترس مانع آن است. بر اين اساس، در شكل دهى به ساختار شخصيتى خويش بايد از ترسهاى موهوم و نگراني‌هاى نابجا فاصله گرفت چرا كه عزم و اراده آدمى را دچار تزلزل مى كند و حس اعتماد به نفس را تضعيف مى نمايد.همواره نيروى انديشه و آرامش برخاسته از ايمان درونى، مى تواند توان جوان را از اسارت ترس نجات بخشد. ترس چنان كه برخى تقسيم بنديهاى روايى شاهد است، جزء سربازان شيطان معرفى گشته است. روانكاوى ترس و تحليل زمينه ها و زيرساختهاى آن، نيازمند شرحى ويژه است كه اينك پى گير آن نيستيم. در ارزيابى اجمالى آن مى توان به ناهنجاري‌هاى چندى چـون خـودكم بينى، خـودباختـگى، تلقين‌هاى منفى، تحقيرهاى بيرونى اعم از خانه و جامعه و كاستى آگاهيها اشاره كرد. مجموعه اين عوامل مى تواند ناهنجارى ترس و بيم را تقويت كند و به همين نسبت شخص را دچار بى ارادگى، مسؤوليت گريزى، راحت طلـبى وسـست عنصـرى نمايد. شخصيت او نيز تابعى از همين ضعفها خواهد بود. از همين رو در رهنمودهاى اسلامى، افزون بر معرفى پديده ترس به عنوان يك ناهنجارى شخصيتى، به صورتى جزئى تر شاهد برخى دستورالعمل‌ها در جهت پالايش شخصيت انسانى از اين آفت مى باشيم. از جمله، اين توصيه كلى: هنگامى كه از چيزى بيم داشتى خودت را در متن آن قراربده چرا كه خودنگه دارى شديد تو از آن، مساله اى بزرگتر ازخود آن چيزى است كه از آن خوف دارى (23).


ادامه اين نوشتار در شماره بعدي صفير خواهد آمد.
پي نوشت‌ها در دفتر صفير موجود است.

------------
* دانش آموخته، محقق و مدرس حوزه علميه

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org