Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: درآمدي بر ناهنجاري‌هاى بازدارنده در شكل‏گيرى صحيح شخصيت جوان/بخش پايانی

درآمدي بر ناهنجاري‌هاى بازدارنده در شكل‏گيرى صحيح شخصيت جوان/بخش پايانی

اشاره:
در شماره گذشته، نویسنده به پاره‌اي از موانع و موضوعات و محورهای عمده در شکل گیری شخصیت جوان که می تواند پیش زمینه ای برای مباحث تفصیلی در این باره باشد پرداخت که شامل: بی حزمی و عدم در یافت رهنمود‌ها؛ فقدان جزم و عزم؛ ضعف بردباری و ثبات؛ سستی و تنبلی؛ خود پسندی؛ و ترس می شد. در بخش پایانی نویسنده به: تلقین‌های منفی؛ ضعف عمل؛ غلبه و حاکمیت خوشی‌های مادی؛ و سر انجام، عجز؛ می پردازد.

هفتم: تلقين‌هاى منفى؛

اگر به مفهوم و معناى وسيعى كه براى «تلقين‏» مورد نظر است توجه‏شود به اهميت اين موضوع به عنوان يك هنجار و يا ناهنجار، بيشتر آگاهى‏خواهيم يافت. «تلقين‏» به همان ميزان كه در اينجا به عنوان يك آفت‏ بازدارنده مورد نگرش است‏ بايد به عنوان يك عامل رشد و موفقيت مورد توجه جدى قرار گيرد. چنان كه پيشتر شرح كرديم رفتار و منش انسان، برخاسته از نوع شخصيت و باورهاى درونى اوست و مهم ترين مرحله‏شكل‏گيرى شخصيت او را بايد در مرحله گزينش و پذيرش باورهاى درونى ‏شمرد. هر عاملى بتواند باورهاى آدمى را به عنوان زيرساخت‌هاى ‏رفتارى او شكل بدهد در واقع رفتار و منش‌هاى عملى او را شكل داده است.

اينها كه مى ‏خوانيد هر چند درباره انسان است اما پرواضح است در تحليل‌ها و جستار‌هاى جامعه ‏شناختى نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. جامعه نيز ازآحاد انسانى تشكيل مى ‏شود و بدين ترتيب، حوزه عمل و نفوذ آنچه دراينجا با تعبير «تلقين‏» از آن ياد مى‏شود بسى گسترده است. مفهوم تلقين نياز چندانى به توضيح ندارد. از نظر معرفى مصاديق آن مى‏توان به دو بخش‏فردى و اجتماعى اشاره نمود، چنان كه عامل آن مى‏تواند عنصرى بيرونى و واقعيتى درونى باشد. بسيارى از باورهاى فردى و اجتماعى، برخاسته از تلقين‌هايى است كه در بسيارى بلكه بيشتر موارد به صورت ‏ناخودآگاه، فرد و جامعه را تحت تاثير عميق خويش قرار مى‏دهد. عمده‏ فلسفه تبليغات را بايد در اين انگيزه جست كه به كمك آن مى‏توان جامعه‏ را به سمت‏ باورها و ذهنيت‌هايى سوق داد كه مى‏تواند اهداف انجام تبليغات‏را جامه عمل پوشد.

به خوبى روشن است كه تبليغات اگر بتواند همانند عاملى تلقين‏كننده باورهاى اجتماعى را شكل دهد در واقع راستاى حركت ‏و تلاش آن جامعه را به دست گرفته است. اينها مى‏تواند در جهت مصالح‏واقعى فرد و جامعه باشد؛ چنان كه مى‏تواند به عنوان آفتى بزرگ، كيان وشخصيت فرد و جامعه را در خود پيچد. يك نگاه به آنچه در اين زمينه دركشورها و جوامع مختلف مى‏گذرد شاهدى بس گويا در بحث است. جوان در شكل‏دهى به شخصيت‏خويش بايد با ديدى تعالى‏بخش وسعادت‏آفرين به تلقين و ذهنيت‌ها و باورهايى كه از اين راه مى‏توان به آنها رسيد بنگرد. خود را از عوامل تلقين كننده‏اى كه روح ياس، وابستگى، ناتوانى، سستى و بى‏ارادگى را در او تقويت مى‏كند و ارزش‌هاى متعالى را درنگاه او بى‏ارزش مى‏نمايد و به جاى آن، باور، انديشه، فرهنگ و رسومى ‏بى‏پايه و دور از مصالح انسانيت را جايگزين مى‏نمايد، دور سازد. آنچه در فرهنگ دينى ما با عنوان «طيره‏» مطرح شده و با آن مبارزه ‏شده است، ‏بخشى از موضوع مورد بحث است. اينك مجال پرداختن‏تفصيلى به اين موضوع نيست. آنچه در فرهنگ ما با تعبيراتى چون «به فال‏بد گرفتن‏» و «شوم پنداشتن‏» مطرح مى‏شود مى‏تواند بيان كننده مفهوم‏«طيره‏» باشد. قرآن از برخى مردمان نام مى‏برد كه در برابر دعوت‏پيامبران(ع) با ابزار «طيره‏» به مقابله برمى‏خواستند و حركت پيامبران(ع) را حركتى شوم و بديُمن معرفى مى‏نمودند. اگر مواجه با بدى و ناگوارى‏مى‏شدند آن را از شومى و بدبختى پيامبر و ياران او مى‏دانستند و بر همين‏اساس نيز تبليغ مى‏كردند و حركت‏سازنده پيامبران را براى جامعه خويش، شوم پنداشته و شوم معرفى مى‏كردند و عناصر ساده ولى گسترده اجتماعى‏نيز تحت تاثير قرار مى‏گرفتند. و بدين ترتيب پيامبران مسؤوليت مى‏يافتنداين حقيقت را در باور عمومى جامعه جاى دهند كه نيكى و بدى سرانجامِ ‏فرد و جامعه، در گرو حركت و تلاش و هدايت‏پذيرى خود آنان است. خواست‏ خداوند، اراده و عمل شخص و باورها و تلاش او است كه نقش ايفامى‏كند. خواست و اراده الهى نيز تفسيرى ظريف و دقيق دارد كه بايد درجاى خود پى‏گرفت. به هرحال، نقش اجتماعى «طيره‏» ،«نحس‏انگارى‏» و حالت ‏بازدارندگى آن به عنوان يك ناهنجارى فردى و عمومى و لزوم ‏بهره‏ورى‏ از آن به مثابه يك هنجار سازنده در مرتبه و مرحله‏اى است كه‏آياتى چند را در چند جا به خود اختصاص داده است (24). چنان كه وجود برخى رهنمودهاى حديثى نيز در جهت مبارزه با اين آفت اجتماعى و حتى‏سوق دادن آن به عاملى سازنده براهميت موضوع مى‏افزايد. در نهج‏البلاغه مى‏خوانيم كه «طيره‏» و به فال بد گرفتن امرى بحق وواقعيت‏دار نيست (25). اين در حالى است كه همين جا در فراز ديگرى از سخن‏حضرت(ع) حتى از سحر به عنوان يك واقعيت‏ياد شده است. روشن است ‏اين به معنى ناديده گرفتن تاثيرات شخصى و اجتماعى «طيره‏» نيست، بلكه‏ اشاره به نادرستى آن است. در سخنى ديگر از امام صادق(ع) مى‏خوانيم: طيره و فال زدن بر اساس همان چيزى است كه آن را قرارمى‏دهى، اگر راحت گرفتى، راحت است و اگر سخت گرفتى ‏سخت است و اگر ناديده گرفتى چيزى نخواهد بود (26). اين رهنمود ارزشمند ما را به اين حقيقت هدايت مى‏كند كه تفأل، گمانه‏زنى و امثال آن كه در فرهنگ‌ها هر كدام به گونه‏اى مرسوم است‏ مى‏تواند منشا اثر باشد اما آنچه در واقع عامل اين تاثير است نوع تلقين وارزيابى خود شخص است. آنچه شومى و ميمنتى مى‏آورد خارج از خواست‏ خود او نيست. نوع نگاه و تفسير ما از پيشامدها، صحنه‏ها و اتفاقـات و آنچه در فرهنگ‌هاى مختـلف بـه گونـه‏هاى گونـاگون منشا شومى و بد آمدن به‏شمار مى‏آيد است كه نقش ايفا مى‏كند. همين گمانه‏زنى و خطورات قلبى كه ‏مى‏تواند منشا اميدوارى و اعتماد به نفس و دلگرمى به سرانجام خوش وموجب الفت و تقويت رشته‏هاى دوستى و پيوندهاى اجتماعى گردد و نگاه‏آدمى را به هستى، جامعه و محيط، نگاهى سازنده و همراه با آرامش‏خاطرسازد به عاملى بازدارنده از تلاش و رشد، موجبى براى سوءظن و عداوت وسستى پيوندهاى اجتماعى و خانوادگى، ضعف اراده و اميد، و زمينه‏اى براى‏سوق دادن موفقيت‌ها و كاميابي‌ها به عواملى غير طبيعى و خارج از روند معمول آن تبديل مى‏شود. اين است كه در برخى هشدارهاى دينى يادآورى‏ شده است: هر كس فال‏زنى او را از كارش باز دارد شرك ورزيده‏است (27). و يا در خصوص مسافرت گوشزد شده است: شخصى كه اقدام به مسافرتى مى‏كند اما مثلا با ديدن يك‏پرنده برمى‏گردد، در واقع به آنچه بر محمد نازل شده است ‏كفر ورزيده است (28). و يا تاكيد شده است: هرجا فال بد زدى آن را ناديده بگير و كار خود را دنبال كن (29). خارج ساختن روند امور زندگى و جامعه از مجراى طبيعى و توفيق‏الهى، و كشاندن آنها به عواملى خارج از دسترس، چون مواجهه با يك‏منظره، صداى يك پرنده، همزمانى يا همرديفى با يك عدد، شومى ونحسى و... را بايد يك ناهنجارى و آفتى شمرد كه متاسفانه زمينه‏هاى بقاءو گاه رشد و توسعه آن همواره وجود داشته است. ناديده گرفتن خواست‏الهى (البته با برداشت صحيحى كه بايد از اين حقيقت داشته باشيم) و نقش‏اساسى خود انسان در عملكرد و رفتار خويش و وصل كردن آن مثلا به‏صداى يك پرنده يا زمانى خاص و يا عددى معين گوياى نوعى اختلال‏اعتقادى مى‏باشد.

فرا راه؛
براى كاستن از تاثيرات منفى چنين تلقين‌هایی، در ارشادات دينى دعوت به عنصر «توكل‏»شده‏ايم. توكل و تكيه بر عنايت الهى و تلاش بدون دغدغه خاطر، به عنوان‏كفاره و جبران كننده «طيره‏» و فال بد، به شمار رفته است (30). پيامبر(ص) خوداز تفال به خير استقبال مى‏كرد و آن را دوست مى‏داشت اما طيره و فال‏بدزدن و شوم پنداشتن و امثال آن را خوش نداشت و به عنوان يك‏ دستورالعمل به كسانى كه خود را گرفتار اين وساوس نموده و در مواجهه بازمينه‏هاى تلقين منفى دچار دغدغه خاطر مى‏شدند اين جملات را دستورمى‏داد كه بازگو نمايند: خدايا! نيكى و خير تنها از جانب توست و بدي‌ها را تنها تويى ‏كه دفع مى‏كنى و توان و قوه‏اى جز به تو نيست (31). مى‏بينيد كه تلقين مثبت كه مى‏تواند منشا رشد، سازندگى، اميدوارى، ودلگرمى به نهايت كار باشد مورد علاقه آن حضرت(ص) است و براى‏جلوگيرى از تاثيرات مخرب تلقين‌هاى منفى كه در بسيارى از موارد، شخص، ناخودآگاه گرفتار آن مى‏شود، پيامبر(ص)، ما را به خالق هستى كه همه ‏نيكي‌ها به دست او ست فرا مى‏خواند و براى زدودن آثار منفى روانى‏تبليغات، تلقين‌ها و تحليل‌هاى منفى كه در بسيارى موارد به صورت باورعمومى و گاه فرهنگ ملى! درآمده دستور مى‏دهد جملات مذكور نه در دل، بلكه بر زبان آيد. جوان در فعليت ‏بخشيدن به توانايي‌ها و استعدادهاى ذاتى خويش و در نتيجه شكل دادن به شخصيت‏خود، نيازمند اعتماد به نفس، باور به ‏توانايى و دورى از دغدغه‏ها و وسوسه‏هايى است كه چون آفتى بزرگ مانع‏ بروز شخصيت ارزشمند او مى‏شود. او بايد همواره اين باور را به خود تلقين‏كند و در خويش بدمد كه على‏رغم تبليغات، جاذبه‏ها، تلقين‌ها، آفت‌هاى سنت‏شده اجتماعى، با اعتماد به نفس و توكل بر خداى بزرگ و تقويت روح اميدمى‏تواند عنصرى بس مفيد، شايسته و سراسر سعادت و نشاط باشد. شكل‏گيرى شخصيت جامعه نيز چنان كه اشاره شد با همين موانع ‏مواجه است، بويژه آنان كه سعادت ملت‌هاى مسلمان را هيچ گاه وارهان ‏نبوده‏اند همواره اين تلاش را جزء اساسى‏ترين كارهاى خود مى‏دانند كه باحجم وسيعى از ابزارهاى تبليغى و تلقينى خويش، باور و فرهنگ عدم‏اعتماد به نفس، احساس ناتوانى، ترديد و سرگردانى، روحيه وابستگى، خودكم‏بينى، بزرگ‏نمايى مشكلات و موانع، نااميدى، سرخوردگى، خمودى، بى‏ارادگى و تسليم‏پذيرى را در جان جامعه تقويت كنند. جوان ‏بايد اين سدها و موانع كاذب را بشكند و به جز ارزش‌هاى ‏اسلامى - انسانى، ‏هيچ معيار ديگرى را در بازيابى و شكل‏دهى به شخصيت‏خويش نپذيرد.

هشتم: ضعف عمل؛
بى شك «عمل‏» و نقش محورى آن در ساختار شخصيت انسان، بويژه ‏در شكل‏گيرى شخصيت جوان موضوعى است كه شرح آن به مجالى بسيار فراتر از اين فرصت نيازمند است. گستردگى رهنمودهاى دينى در اين‏خصوص و ابعاد گوناگون آن تاكيدى است ‏بر واقعيت مذكور. آنچه در اين‏مختصر پى‏جوى آنيم تنها نگاهى كوتاه به «ضعف و ناتوانى در عمل‏» به‏عنوان يك ناهنجارى در شكل‏گيرى شخصيت‏ سالم جوان است. بسيارى شناخت‌ها و عزم‌ها و قرارهاى صحيح و مطلوب است كه ‏دستخوش اين آفت مى‏گردد و راه به جايى نمى‏برد. جوان به اقتضاى‏ تجربيات و شناخت‌هاى محدود خويش چه بسيار كه تصميمات عجولانه وناپخته مى‏گيرد و چه بسيار افراد كه در قدم‌هاى نخست و حتى در شناخت ‏توانايي‌ها، آرمان‌ها و راه‌هاى خويش در مى‏مانند و چه بسيار نيز كه با همه‏روشنى راه و سلامتى انديشه و صحت عزم، بر جاى مى‏مانند و حركتى ‏درخور، و سازنده بروز نمى‏دهند. شناخت، عهد، پيمان و تصميمات، همانند درختى است كه اگر به آفت دچار گردد، ثمره‏اى درخور توجه نخواهد داشت. اين است كه در برخى ارشادات، كم‏توجهى در عمل و سستى وسهل‏انگارى به عنوان آفت عهد و عزم به شمار آمده است (32). چنان كه پيشتر نيز نوشتيم آبشخور شخصيت انسان، عبارت از باورهاو گزينش‌هاى اعتقادى او است و اينهاست كه به عمل او شكل مى‏دهد اماپرواضح است عقيده و عمل تاثيرى متقابل دارند. اينگونه نيست كه رفتارآدمى در بينش و علقه‏هاى قلبى و بستگي‌هاى اعتقادى او نقش ايفا نكند. كتاب الهى به صراحت، ‏سرانجام آنان كه بى‏پروا بد مى‏كنند را تكذيب‏حقايق و آيات الهى مى‏داند(33). رابطه تنگاتنگ معرفت و عمل تا آنجاست ‏كه معرفت و عقيده و باورهاى توانمند و راسخ و استوار را نيز بايد در عمل‏جست، و اين است كه والاترين شناخت‌ها و آموزش‌ها را نيز مى‏توان در پى‏«عمل صالح‏» به دست آورد. و اين نيز خود آموزه ديگرى از حقايق كتاب‏الهى است (34 .( خاستگاه معرفت و ايمانى كه، جلال‏الدين محمد بن‏محمد، آن عارف‏نامى در مثنوى، آن را در سنجش با معرفت صرفا عقلانى و برهانى، شكست‏ناپذير وبا لطافت ‏مى‏شمرد، «عمل صالح‏» و «خويشتن‏دارى‏» است، آنجا كه مى‏گويد:

پاى استدلاليان چوبين بود پاى چوبين سخت‏بى تمكين بود
نقشى كه پايبندى عملى به دريافت‌هاى صحيح شخصيتى در قوت اراده وثبات نمودهاى شخصيت، توان و قاطعيت تصميم‏گيرى دارد، ما را پيش از انديشه در باره وسعت عمل، به همت گذاردن براى مداومت ‏بر آن فرا مى‏خواند. چه بسيار تصميمات گسترده‏اى كه در نخستين قدم‌هاى عملى آن، بى سرانجام مى‏ماند و نتيجه‏اى جز سستى بيشتر و اراده ضعيف تر درپى ‏نخواهد داشت و چه بسيار عمل‌هاى كوچك، ولى مستمر، كه زمينه‏ تصميمات و دستاوردهاى بالاتر و وسيع تر را فراهم مى‏كند و اين خود مى‏تواند بخشى از انگيزه اولياء دين «صلوات الله عليهم‏» باشد كه كرارا ما را به مداومت ‏بر عمل، هر چند كوچك و محدود، دعوت كرده‏اند. آنان ‏يادآور شده‏اند كه عمل كم، ولى مستمر، ارزشمندتر از عمل گسترده، ولى‏منقطع و مقطعى، است. در سخنى از حضرت سجاد(ع) بارها می فرموده، آمده است: «من‏علاقه‏مندم به مداومت‏بر عمل، هر چند كم باشد.» (35). شرح بيشتر اين علاقه‏مندى را درسخن مكرر فرزند بزرگوارش امام باقر(ع) چنين مى‏خوانيم: من دوست دارم تا وقتى نفسم مرا عادت دهد، مداومت‏ برعمل كنم و اگر آن كار، در شب از من فوت شد در روز به‏جاى آورم و اگر در روز از دستم رفت، شب‏ هنگام جبران ‏كنم، و محبوب ترين اعمال در پيشگاه خداوند آن عملى است‏ كه ادامه يابد(36). عمل نيك همانند جريان آبى زلال است كه مى‏تواند به فراخور كشش‏جويها و نياز تشنگان، همواره جريان يابد و سود رساند اما مى‏تواند همانند سيلى خروشان، طغيان كند و بيش از ظرفيت نهر جارى گردد و خسارت‏رساند. اين است كه مى‏خوانيم پيامبر(ص) را حصيرى بود كه براى شب نگه‏ مى‏داشت و بر آن نماز مى‏گذارد و چون روز مى‏شد مى‏گسترد و بر آن ‏مى‏نشست. مردم كه اين را ديدند آنها نيز شروع كردند به پيروى ونمازگزاردن با او، تا آنكه نفرات آنان زياد شد. لذا روى به آنان كرد و فرمود: مردم! آن مقدار عمل را پيشه خود كنيد كه طاقت داريد.خداوند خسته نمى‏شود تا شما هم بخواهيد خسته شويد.محبوب ترين اعمال پيش خداوند آن است كه دايمى است هرچند كم باشد. (37(. اين نگرانى وجود داشت كه آنان بيش از توان خويش راهى ميدان عمل‏شده‏اند و اين وضعيت ‏براى آنان قابل دوام نيست و حالتى كاملا شكننده ‏دارد و اين مى‏تواند تبعاتى را در پى داشته باشد. درماندگى در عمل وسهل‏انگارى در جامه عمل پوشاندن به تصميمات، تاثير مستقيمى درضعف شخصيت و استوارى و قاطعيت اراده و حتى ثبات فكرى و عقيدتى‏ خواهد داشت. در برخى ارشادهاى دينى حتى سقف زمانى مشخصى‏منظور شده است؛ به اين بيان كه اگر عملى نيك پيشه خود ساختى، حداقل‏يك سال به آن ادامه بده و تعبير دوازده ماه در برخى از آنها، بيانگراهميت اين محدوده زمانى است(38). اينها كه مى‏گوييم به اين انگيزه است كه جوان در ساختن صحيح و استوار شخصيت ‏خويش، پس از عزم جزم و انديشه جامع، همواره نيازمند جديت در عمل و تلاش براى دستيابى به آرمان‌ها و اهداف خود است. كسب‏توانايى و برومندى در برابرى با مشكلات و موانع زندگى و مقابله با آنها را نيز مى‏توان در تلاش عملى جست. مسامحه در تلاش براى عمل به‏تصميمات، راحت‏طلبى، امروز و فردا كردن و عدم استفاده از فرصت‌ها وامكانات گرانبهاى روزگار جوانى، شخصيتى سست عنصر و ناتوان به دست‏ مى‏دهد. اين دريافتى روشن از رهنمود اميرالمؤمنين(ع) است كه «هر كس‏عمل مى‏كند بر توانايى مى‏افزايد و هر كس در عمل كوتاهى مى‏كند به‏سستى و ضعف خود افزايش مى‏دهد»(39). نواقص و كاستي‌هاى شخصيتى را پس از روشن بينى لازم و عزم صحيح، بايد با بهره جستن از ابزارهاى عملى زدود. ما پيش و بيش از حرف وتحليل، نيازمند عنصر عمل بر اساس شناخت‌ها و دريافت‌هاى صحيح زندگى‏هستيم. «به عمل كار برآيد به سخن دانى نيست‏» و به بيان زيباتر امام سخن، على(ع) «شرافت و شخصيت در پيشگاه خداوند سبحانه، به نيكى اعمال‏است و نه نيكى گفتار»(40).

نهم: غلبه و حاكميت‏ خوشي‌هاى مادى
به انگيزه تاكيد بر اهميت اين عامل شايسته است نخست اين سخن‏ اميرالمؤمنين(ع) را بازگو كنيم كه: «سرآمد همه آفت‌ها، شيفتگى و دلدادگى ‏به لذّات است‏»(42). دوران جوانى كه از يك سو، قواى آدمى توان و زمينه‏ لازم براى بهره‏ورى دارد، و از سوى ديگر، زمينه شكل‏گيرى شخصيت و منش انسانى او بخوبى فراهم است‏ بيشترين فرصت را مى‏تواند در اختيار اين آفت‏ بگذارد. توانايي‌هاى جسمى، فوران غرائز، تجربه‏هاى محدود، كشش‌هاى اجتماعى، افزون بر برخى عوامل كه پيشتر برشمرديم زمينه ‏بسيار مساعدى را براى بروز گسترش اين ناهنجارى به وجود مى‏آورد و براستى كه دوران دشوارى است. در فرصت‌هاى جوانى بيش از هر زمانى ديگر به عزم و اراده، به تلاش ومسؤوليت، ازخودگذشتگى و مراقبت نياز است، ولى بيشترين موانع نيز وجود دارد. موانعى كه تنها با اراده‏اى استوار، معرفت لازم، ايمان به ‏ارزش‌هاى انسانى اسلامى، پذيرش تجربيات ارزنده ديگران، و فاصله گرفتن‏ از وابستگى و شيفتگى به خوشي‌ها و با توكل و پناه‏برى به خداى متعال،مى‏توان آنها را پشت‏سر گذاشت. بايد در پيشگاه انديشه و درك انسانى‏خويش اعتراف‏كرد كه شخصيت آدمى بيشترين ضربه را از ناحيه عدم‏مواظبت‏بر غرايز و خواسته‏ها دريافت مى‏كند. «شهوت‏» به معناى عام آن‏كه مى‏تواند «خشم‏» را نيز در برگيرد، اگر در مجراى صحيح و منطقى آن‏قرار نگيرد و اگر پيوسته بر آن نظارتى مسؤولانه نشود بيشترين و اساسى‏ترين آفت را به فراخور گسترش و عمق آن، در شخصيت آدمى جاى‏ مى‏دهد، به گونه‏اى كه حتى مرزهاى اعتقادى او را نيز كه والاترين ‏ارزش‌هاى وجودى او است مورد تعرض قرار مى‏دهد و گاه كاملا در كام ‏خود فرو مى‏برد. اين است كه در بسيارى از آيات و نيز سخنان اولياى ‏هدايت و رحمت (صلوات الله عليهم)، به اين موضوع از زواياى مختلف ‏پرداخته شده و به عنوان سرمنشا سقوط آدمى از جايگاه رفيع انسانى، به‏پست‏ترين مراتب كه «درك اسفل‏» ماديت است معرفى شده است. درآيه‏اى آمده است كه: «چه كسى گمراه‏تر از آن فردى است كه از هواى‏خويش پيروى كرد بدون هدايتى از ناحيه خداوند؟!»(43). بايد بيشترين تاكيد را به دختران و پسران جوان نمود كه اگر فرصت‌هاى ‏جوانى محكوم خوشي‌ها و خواسته‌هاى نفسانى شد و همه شخصيت و تمام ‏خواست وجودى آدمى در آرزوهاى مادى و كامروايى حيوانى و دستيابى‏ به خواست‌هاى نفسانى محدود شد چيزى كه بر جاى مى‏ماند شخصيتى‏ وابسته، سرگردان، همراه با تشنگى‏هاى كاذب و همواره نگران خواهد بود.آرامش درونى و نشاط حقيقى از ميان خواهد رفت و ادامه اين وضع‏ سرانجامى جز پوچى نخواهد داشت. چنانكه آدمى را از رسيدن به بسيارى ‏از اهداف و آرمان‌هاى ارزشمند اجتماعى و حضور سازنده در جامعه‏ باز مى‏دارد. اراده‏اى كه در مواجهه با مشكلات و موانع زندگى بايد گره‏گشا باشد به سستى مى‏گرايد، و بسيارى از آفت‌ها را به دنبال دارد، برای همین است كه در رهنمودى ديگر از اميرالمؤمنين(ع) به عنوان مثال و تاكيدى براهميت موضوع اين‏گونه آمده است: «اراده استوار و سورچرانى قابل جمع نيست. چه بساخواب‏ شب، كه مانع و شكننده تصميمات روز است(44).

دهم: عجز
هرچند در بررسى موانع شكل‏گيرى صحيح شخصيت آدمى، به ويژه ‏جوان، موانع و عوامل ديگرى نيز قابل توجه و بررسى است اما در محدوده‏ اين نوشته كه تنها به عنوان درآمدى بر موضوع شكل‏گيرى شخصيت جوان‏ تلقى مى‏گردد، عجز را به عنوان آخرين ناهنجارى ارائه مى‏دهيم. ناتوانى، كه طيف گسترده‏اى از عوامل را دربرمى‏گيرد، آفتى اساسى در رشد آدمى و به تبع آن، رشد جامعه به شمار مى‏رود. عجز و احساس ناتوانى و يا ترديد در توانايى، دربسيارى از موارد، ناشى از عدم شناخت لازم از خود و جامعه است و در بسيارى از موارد معلول تلقين‌هايى است كه صورت گرفته است. اين تلقين‌ها گاه تا بدانجا پيش رفته است كه به صورت سنت‌هاى اجتماعى يا اصول‏ پذيرفته شده تاريخى و حتى برخوردار از آثار تكوينى درآمده است. در بسيارى موارد، پى‏آمد روابط اجتماعى غلط و تبعيض‏آميز و تربيت‌هاى عمومى است كه ‏ناخودآگاه توانايي‌هاى گسترده ولى بالقوه آدمى را به فراموشى عملى ‏مى‏سپارد و آنچه مى‏ماند، احساس ضعف و ترديد در پيشرفت و ترس از اقدام و مواجهه با صحنه‏هاى تجربه نشده است. حاصل سخن تا اينجا اين ‏است كه بايد بيشترين حجم ناتواني‌ها را پى‏آمدهايى اكتسابى‏ دانست و نه ‏امورى قطعى و غير قابل تغيير. در آموزش‌هاى دينى «ناتوانى‏» به عنوان يك «آفت‏» معرفى شده و نتيجه‏آن، عدم دستيابى به اهداف و خواست‌ها برشمرده شده است. چنانكه اساس‏ شجاعت را «توانايى‏» دانسته و ثمره آن را «پيروزى‏» ذكر نموده است. به اين‏ فرازها كه همه از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است توجه فرماييد: ناتوانى آفت است(45)؛ نتيجه ناتوانى، از دست دادن خواست است (46)؛ اساس شجاعت، توانايى است و ثمره آن پيروزى مى‏باشد (47). و پر واضح است اين توانايى، محصور در توانايى جسمى نيست و قوت و ضعف جسمى نيز تحت‏الشعاع توان روحى و انگيزه‏هاى درونى است. عمده‏ترين عامل ‏ناتوانى، ترديد در توانايي‌هاى خود و اهتمام نورزيدن به استعدادهاى ‏موجود خويش است. جاى تاسف بسيار است كه عناصر ارزشمندى چون‏ خودباورى، اعتماد به نفس، شجاعت روحى، قوت جسمى، بارورى ‏استعدادها، نااميدى از ديگران و توكل بر خداى توانا، جاى خويش را به‏آفت‌هايى چون بيگانه‏پرستى، خودباختگى، ضعف روحى، سستى وتن‏پرورى، سركوب استعدادها و وابستگى به ديگران بدهد. دست ‏با كفايت دختران و پسران امت اسلامى است كه‏بايد از اينها به عنوان بالاترين سرمايه‏ها پاسدارى كند و شجاعت مقابله باموانع كه عمده‏ترين آنها آفت‌هاى اخلاقى و ناهنجاري‌هاى نفسانى است را همواره در خود تقويت كند تا در زندگى شخصى و اجتماعى خود «پيروز» و در پيشگاه نيكان عالم شخصيتى ارزشمند به شمار آيد.
پى‏نوشت‌ها در دفترگزارش نامه صفیر موجود است.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org