|
جوانان و آسیبهای پیش رو/محبوبه نوریها
مفهوم جوان نه در زبان عاميانه، نه در زبان ويژه جامعه شناسي، روانشناسي و علم آموزش و پرورش توافق کلي درباره جوان نيست. جواني دورهاي در زندگي هر فرد است که با بلوغ جسمي در حدود13 سالگي شروع ميشود، پس از دوره کودکي قرار ميگيرد. پس از جواني دوره ميانسالي و سپس دوره کهنسالي ميرسد. اين همان تقسيم بندي است که از زمان باستان متداول بوده است(1) براساس تعريفهاي موجود از جواني، حدود زماني در مفهوم جواني، خيلي متغير است. سازمان ملل، جواني را در اسناد رسمي بين 16 تا 25سال تعريف ميکند. در عين حال خيلي از کشورها معيارهايي را با ملاحظات برنامهريزي و سياستگذاري درنظر ميگيرند. در برخي موارد سن 13 تا 35سال را نيز در برميگيرد. در ايران براساس تعريف سازمان ملي جوانان طيف 15 تا 29سال ملاک جواني است. براساس اطلاعات سايت مرکز آمار، مديرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعيتي سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به اينکه 11 ميليون نفر جوان ازدواج نکرده در کشور داريم، سن بيشتر ازدواجهاي ثبت شده مردان بين 20 تا 34 سال و در زنان بين 15 تا 29 سال است، اظهار کرد: جمعيت اين گروه سني حدود 12 ميليون نفر براي مردان و 11 ميليون و 800 هزار نفر در زنان در اين سن است که معادل 32 درصد کل جمعيت کشور است. روانشناسان، در تعريف جوان و جواني عمدتاً به مشخصه بلوغ رواني و ظهور رفتارها و حالات پس از دوران کودکي و نوجواني توجه ميکنند و به همين نحو يک فيزيولوژيست آثار رشد و بلوغ فيزيولوژيکي را در اشخاص مد نظر قرار ميدهد اگر به مطالعات علمي در خصوص جوانان که بيشتر از نيمه دوم قرن بيستم به بعد انجام شدهاند نظري بيفکنيم متوجه ميشويم که در مطالعات مربوط به مسائل جوانان رهيافتهاي گوناگوني وجود داشته است.در مطالعهاي که سازمان ملل متحد تحت عنوان «وضعيت جهاني جوانان در دههي 1990» انجام داده است اين تعريف از جوانان ارائه شده است: - جواني مرحلهاي انتقالي از علايق و آسيب پذيريهاي کودکي به حقوق و وظايف بزرگسالي است. جواني مرحله وظايف، مسئوليتها و مشکلات جديد است و نوجواني معمولاً به عنوان دورهاي موقت شناخته ميشود که طي آن جامعه فرد را به عنوان يک کودک محسوب نميکند، اما در عين حال به او موقعيت قانوني يک بزرگسال را نيز اعطا نميکند. جوانان به هنگام بلوغ معمولاً از موقعيت کامل بزرگسالان و حقوقي چون تشکيل خانواده اشتغال به کار و حقوق سياسي برخوردار نيستند. قبل از اين که جوان فرصت داشته باشد از اين مرحله انتقالي که جواني ناميده ميشود عبور کند اغلب با مشکلات گوناگوني در زمينههاي بهداشت، مسائل خانوادگي مانند (خانواده و نزديکان) مسائل آموزشي، رشد و پيشرفت مواجه ميشود. در بعضي از کشورهاي توسعه يافته کلمهي جوانان ميتواند معناي اجتماعي و اقتصادي داشته باشد. مانند کار تمام وقت، ازدواج و بچهدار شدن ( و نيز تا حدودي نحوه زندگي بزرگسالان) دختران و زنان جوان در مرحلهي جواني سريعاً نحوهي زندگي بزگسالان را ميپذيرند. بر اين اساس تعريف جوان به عنوان فرد بين 15 تا 24 سال تعريفي مناسب براي کل جوانان و تحليل آماري گروههاي مختلف سني به نظر ميرسد. واژه جوان معاني گوناگوني در نقاط مختلف جهان دارد که تنها از طريق سن (تقويمي) افراد معنا پيدا نميکند. با اين حال، در فرهنگ و تاريخ کشورها نيز اين نکته قابل بحث است که جواني دورهاي خاص از زندگي تلقي نميشود و معيار سن و سال بر آن حاکم نيست. جوان در متون ديني واژة جواني در آيات قرآن به دو معنا به كار رفته است : * اللهُ الذي خَلقكُم مِن ضَعفٍ ثُم جَعلَ مِن بعدِ ضَعفٍ قُوّهً ثُم جعلَ مِن بعدِ قُوّهٍ ضعفاً و شيبهً يخلقُ ما يَشاءُ و هو العَليمُ القديرُ (روم/54) « خداوند، همان كسي است كه شما را در آغاز از ضعف و ناتواني بيافريد، آنگاه پس از ضعف و ناتواني(كودكي)، شما را (در جواني) توانا ساخت، باز از توانايي(وقواي جواني) به ضعف و سستي (ميانسالي و) پيري برگردانيد، كه او هر چه بخواهد ميآفريند، و او دانا و توانا است.» با اين تعبير جواني در حقيقت «قلّه عمر» آدمي است. قلههايي كه چند صباحي در فراز آن ايستاده و سپس به سرزمين پس آن (ميانسالي و پيري) افول مييابد. «فتوت» اما در مواردي نيز منظور قرآن از جوان «فتوت» ، «جوان مردي» و «رِشادت» ميباشد؛ و خداوند در آياتي، به افرادي كه ايمان و تقواي الهي آنان را غيور و بيباك نموده است، لقب «جوان» داده است. چنانكه درباره اصحاب كهف ميفرمايد: «اذا أوَي الِفتيَهُ الي الكَهف » (كهف/10). جوانان، بخش مهمي از افراد جامعهاند که نزد دوستان و دشمنان هرملت جايگاه و اهميتي ويژه دارند، زيرا اين قشر، به ويژه متخصصان و شايستگان آنان عامل تحولات بزرگ فرهنگي، سياسي و اقتصادي يک کشورند، از همين رو دشمنان براي جلوگيري از پيشرفت ملتها، ابتدا به سراغ جوانان آنان ميروند(2). امام علي(ع) در نامهاي خطاب به فرزندش امام حسن(ع) در به اره جوانان و جواني، نکتههاي حکيمانهاي اشاره ميکند. «همانا قلب جوان همانند سرزمين خالي است، آنچه درآن بکارند ميپذيرد و من پيش از آنکه دلت سخت گردد به ادب تو مبادرت ورزيدم.»(3) امام صادق(ع) در فرازي از سخنانش به حساسيت جايگاه جوانان اشاره دارند که براهميت موضوع دلالت دارد. «جوانان را بيش از آنکه گروههاي منحرف بر شما سبقت گيرند با حديث آشنا کنيد.»(4) آسيبها و تهديدها اين روزها از ناهنجاريهاي اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي، دين گريزي، خبرهاي ناگوار زيادي شنيده ميشود. اين آسيبها و رويدادها حاکي از فاجعهاي عميق در بطن جامعه است. آثار مشهود طلاق، اعتياد، بيکاري روز افزون و به ويژه بي آتيه گي، فقر، جرم وجنايات، و آوارگي جوانان در کشورهاي بيگانه، در همه سطوح جامعه دامن گير خانواده شده است. خانوادهها نگران آينده هستند، که بر سرآنان چه خواهد آمد. گزارشها و آمارهاي منتشر شده، دالبراين است که شيب رشد ناهنجاريها سير فزاينده و رو به گسترشي در رابطه با جوانان را نشان ميدهد. افزايش طلاق، کاهش ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج و پائين آمدن سن فحشاء و ازدياد مصرف مواد مخدر و کاهش سن مصرف مواد مخدر، روآوري به عرفانهاي کاذب و حتي زمزمههاي تغيير دين، روند نگران کنندهاي است که هشدار داده شده است. در چنين فضاي ملتهب و غبار آلود کمترکسي به نقش و وظيفه خود در حل اين معضلات و دستيابي و برون رفت و يا کاهش آنها ميانديشد. همه سعي ميکنند انگشت اتهام را به سوي ديگران نشانه روند. امروزه معضلات فرهنگي، اخلاقي، نسل جوان و خانوادهها را تهديد ميکند. اين تهديدها و ناهنجاريها به خانه همه طبقات اجتماعي راه يافته است، گستردگي آن به حدي است که مسئولين به تنهايي قادربه حل اين بحران پيشرو نيستند. اين آسيبها، آتشي است که به دامن همه افتاده و کسي را بر نميتابد، فقير وغني ندارد، مسئول و غير مسئول و روحاني غير روحاني نميشناسد. آسيبها درحال سوزاندن و فراگير شدن است. از سالها پيش عدهاي از دلسوزان هشدار دادند که متاسفانه جدي گرفته نشد و چه بسا اين دلسوزيها بد تعبيرشد بجاي استقبال، با تروشرويي برخورد کردند. جهان نگران نسل جوان جوانان سرمايه و اميد، آينده يک جامعه هستند و توجه به جوانان در همه جوامع جزء اولويتهاي خاص است. بي ترديد جهان نگران نسل جوان است. آسيبها و تهديدهاي زيادي پيشروي آنهاست. ترديد نيست که جهان نگران نسل جوان است، زيرا ميان معتقدات و نظام ارزشهاي نسل جوان و کلان اختلافهاي زيادي به چشم ميخورد. بسياري از چيزهايي که در چشم نسل کلان ، گرامي و محترم است و به اطاعت و پيروي از آنها خوگرفته، از لحاظ نسل جوان بي ارزش و بي اعتبار به نظر ميرسد و برعکس بسياري از آنچه را که نسل جوان ميخواهد و انجام ميدهد نسل کلان خوش ندارد. ششمين کنفرانس اتحاديهء بين المللي حمايت از کودکان و نوجوانان از بيست ودوم تا بيست وهشتم فروردين 1356 در شهر مونتروي سوئيس با شرکت روانشناسان، جامعه شناسان ، قضات ، جرم شناسان و کارشناسان آموزش و پرورش 22 کشور اروپايي، آمريکايي، آسيايي، آفريقايي تشکيل شد. در اين کنفرانس موضوعات متعددي را مورد بررسي قرار دادند، يکي ديگر از مباحث کنفرانس به موضوع خانواده و فرزندان مربوط ميشد در آنجا گفته شد در کشورهاي مرفه و خانوادههاي مرفه ، والدين براي اينکه به خيال خود فرزندانشان از مراقبت و تربيت بهتري برخوردار گردند، و خود آنها هم به کار و زندگيشان برسند، ترجيح ميدهند بچههاي خود را به مدرسههاي شبانه روزي بفرستند. در نتيجه نسل جوان از همان سالهاي کودکي مفهوم خانواده و عشق وعلاقه به پدر و مادر را از دست ميدهد و به عقايد و سازمانها و نهادهاي اجتماعي نسل کلانسال بي اعتقاد ميگردد. و در نتيجه سعي ميکند در خلاف جهت آنان حرکت کند و قوانين و آداب و رسوم موجود در جامعه را بي اعتبار ميسازد. هر چيز که در چشم بزرگسالان خوب باشد، در چشم او بد جلوه ميکند و به هر چيز که آنان بد شمارند گرايش مييابد.(5) در نتيجـه شـرکت کننـدگـان کنفرانس که از کشورهايي داراي نظامها و ارزشهاي متفاوت بودند همه به افزايش بزهکايي در ميان نسل جوان اشاره ميکردند، و برخي ازاينکه بزهکاريها در ميان دختران به اندازه پسران و درميان خانوادههاي مرفه ، به اندازهء فرزندان افراد فقير افزايش يافته است، شگفت زده بودند، بزهکاري دختران، ديگر به دزديهاي کوچک يا ولگردي و اعتياد منحصر نيست، بلکه در عملياتي مانند دزدي اتومبيل ، بانک ، ايجاد حريق و امثال آنها شرکت ميجويند. در اين کنفرانس به بي اعتباري روشهاي آموزش و پرورش تاکيد داشتند و دريافتند نظام کنوني آموزشگاهها نسل جوان را از جامعه دور و بيگانه ميکند. که بايستي به روشهاي نو وتاثير گذار رو آورد. موضوع ديگر اين کنفرانس آموزش خانواده بود. در آن کنفرانس تاکيد به راين بود در کشورهايي که با تحول و دگر گوني سريعي روبرو هستند خانواده در برخورد با نهادهاي اجتماعي و مقررات و اصول جديد دچار نابسامانيها و اختلال ميشود. که بايد آنان را آموزش دهند و مشاوران و مددکاران اجتماعي به کمک آنها بشتابند. و علل نارساييها را جستجو و در صدد رفع آن برآيند(6) . آسيبي از آسيبهاي پيش رو آسيبها و تهديدهاي زيادي نسل جوان را نشانه گرفته است، اعتياد، بيکاري، طلاق، فشارهاي رواني، عرفانهاي کاذب، دين گريزي و... در اين مجال به مسئله بحث انگيز و پر چالش بين جوانان و خانوادهها و جامعه ميپردازيم و آن مسئله پوشش است. از مسايل مهمي که بسياري از خانوادهها با آن روبرو هستند، نوع پوشش بعضي، جوانان است. اين مسئله به دختر يا پسر جوان مربوط نميشود. مخصوص خانوادههايي است که ميخواهند به هنجارهاي مذهبي پايبند باشند، با مسائل و مشکلات جديتري روبرو هستند. خانوادههاي مذهبي سالياني است که درگير بد حجابي و بي علاقه گي وحتي حجاب گريزي جوانان هستند. نوع پوشش جوانان به صورت مسئله جدي بسياري از خانوادهها درآمده است . نوع ، کيفيت و حتي اصل آن دچار چالش شده است. حجاب به معناي پوشش يا پوشاندن بکار ميرود . پوششي که مدنظر ماست و ما در زبان عاميانه حجاب ميناميم. پوشش موضوع جديدي در زندگي انسان نيست، چرا که حجاب در قبل از اسلام و درهمهء اديان از مسيحي، يهودي، زرتشتي، و...وجود داشته است ، پوشش رايج در بين راهبههاي مسيحي نوع توجه آنها به اين مسئله است. در اسلام نيز به نوع پوشش توجه شده است. در آيات و روايات مختلف براين مسئله تاکيد شده است. « لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه يكي از مسائل مهم اسلامي است . در خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است . عليهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نميتوان ترديد كرد . پوشيدن زن خود را از مرد بيگانه يكي از مظاهر لزوم حريم ميان مردان و زنان اجنبي است.»(7) در آيه حجاب آمده است: وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (8) «و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را (از هر نامحرمي) فرو بندند و پاکدامني ورزند و زيورهاي خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پيداست و بايد روسري خود را بر سينه خويش (فرو) اندازند و زيورهايشان را جز براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان (همکيش) خود يا کنيزانشان يا خدمتکاران مرد که (از زن) بينيازند يا کودکاني که بر عورتهاي زنان وقوف حاصل نکردهاند آشکار نکنند و پاهاي خود را (به گونهاي به زمين) نکوبند تا آنچه از زينتشان نهفته ميدارند معلوم گردد اي مؤمنان همگي (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنيد اميد که رستگار شويد. » معناى لغوى «حجاب» كه در عصر ما اين كلمه براى پوشش زن معروف شده است چيست؟ كلمه «حجاب» هم به معنى پوشيدن است و هم به معنى پرده و حاجب.بيشتر، استعمالش به معنى پرده است.اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مىدهد كه پرده وسيله پوشش است، و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوششى حجاب نيست، آن پوشش «حجاب» ناميده مى شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.در قرآن كريم در داستان سليمان غروب خورشيد را اين طور توصيف مىكند: حتى توارت بالحجاب يعنى تا آن وقتى كه خورشيد در پشت پرده مخفى شد.پرده حاجز ميان قلب و شكم را «حجاب» مى نامند.(9) حجاب يعني اينکه يک انسان از نظر پوشش ظاهري طوري ظاهر شود که جلب توجه و فريبنده نباشد و نگاه و افکار خود را نيز کنترل نمايد. عوامل بي توجهي ازعوامل و ريشههاي بدحجابي و عدم رغبت جوانان به حجاب ميتوان به موارد زيراشاره کرد . 1- افراط گرايي بخشهايي از جامعه گرفتار افراط و يا تفريط هستند . با بررسي دورههاي مختلف خصوصا با نگاهي سطحي به رويدادهاي پس از انقلاب در مييابيم که در اين مقطع درمورد حجاب بسيار افراطي عمل شد. اين افراط در نوع و کيفيت و حتي رنگ هم دستکاري گرديد، به طوري که لباسهاي تيره ، مشگي ، گشاد، مقنعه و يا روسري و چادر و شلوار و جوراب و حتي کفش مشکي رايج شد و به اصطلاح هر کس انقلابيتر بود به اين شيوه بيشتر پايبند بود. همه با اين نوع لباس بيرون از منزل ظاهر ميشدند با رايج شدن چنين لباسهايي زنان و دختران ديگر نيز به اين لباس رو آوردند واين شيوه ولباس مد شد و هر کس بقولي تيره تر و مشکيتر بود احتمالا- انقلابيتر و مومن تر به نظر ميرسيد . در اينجا کودکان دختر نيزازاين قائده مثتثني نبودند وآنان نيز بايستي با همين ترکيب ومد وارد جامعه ميشدند. کم کم اين شيوه به عنوان يک فرهنگ و هنجار تبديل شد. عدهاي بر اين باور بودند که در مدارس دخترانه از دبستان تا دبيرستان و دانشگاه بايد با اين شيوه و لباس وارد شوند. کم کم انگار به صورت قانون درآمد. در اين بين اگردختر بچهاي در مدرسه جوراب رنگي و يا سفيد و يا لباس وشلوار رنگي ميپوشيد با بدترين روش با او برخورد ميشد. دوستي نقل ميکرد، روزي براي سرکشي به مدرسه دخترم رفتم وديدم که مانتو و شلوار بعضي از دختر بچهها را جلوي جمع براي تحقيرپاره کرده بودند!!! دردين اسلام استفاده از رنگهاي تيره و لباس تيره نهي شده است و از نظرروانشناسي و علمي نيز لباس تيره و استفاده زياد از رنگهاي تيره انسان را به خمودگي و کسلي و افسردگي ميکشاند. قرآن نيز رنگ تيره را به صورت جهنميان تشبيه نموده است. در شرايط افراط وسختگيري بيش از حد در هر مسئلهاي، منجر به طغيان و تفريط خواهد شد کساني که در شرايط تفريط قرار ميگيرند براي گريز در زماني که توانمند ميشوند به تفريط رو ميآورند. 2- خانوادهها از متغيرهاي تاءثير گذار در رفتار جوانان و به طور خاص در پوشش جوانان و نوجوانان خانواده است. متاسفانه اين نهاد پس از انقلاب به شدت مورد بي مهري قرارگرفته و به آن کم توجهي شده است. خانواده اصليترين نهاد است که بايد درآن نسل و انسان تربيت شود. خانواده نقش بسزايي در سرنوشت و پيشرفت هر جامعه وکشوري ايفا ميکند. انسان در آغوش خانواده پرورش مييابد و با ياري آن وارد جامعه ميشود. خانوادهها در توجيه جوانان در مسئله پوشش موفق نبودند. بايد ديد چرا محيط نوجوانان وجوانان امروزي تا اين حد دچار بحران گرديده است اين همه نا آراميها، بزهکاريها و جرائم و... براثر چيست؟ آيا غيرازاين است که خانواده اولين نهاد و پايگاه و پرورش ، فرزندان نتوانسته است نقش اصلي و اساسي خود، يعني تربيت صحيح وروشن و جامع انجام دهد. 3- سياست زدگي در جامعه سياست زده، رسم بر اين است که هر مسئلهاي رنگ سياسي پيدا ميکند و در راستاي منافع سياسي از آن بهره گرفته ميشود. طرح و دفاع از حجاب يا مخالفت به آن رنگ و بوي سياسي به خود ميگيرد نبايد انتظار حل مسئله داشت. در برخورد با ناهنجاريها، بزهکاريها وجرائم و حتي حجاب بايد به شيوه علمي برخورد کرد. با حرف و صحبت و واکنشهاي شديد در انظار و کوچه و خيابان و مدرسه و دانشگاه نميتوان رفتار جوانان را اصلاح کرد، بلکه آنها را به واکنش وا ميداريم. پافشاري بر سنتهاي خاص صنفي، گروهي و سليقههاي شخصي مشکل را حل نخواهد کرد. حجاب بايد به صورت تخصصي وعلمي براي جوان تبيين شود. يعني متوليان امر براي حجاب حرفي براي گفتن و آموزش داشته باشند. 4- رسانهها والگو سازي با گسترش رسانهها، ماهواره، اينترنت و ساير رسانهها، باعث گسست فکري ميان نسلها شده است، بايد به خانوادهها و فرزندان يادآوري نمود و آموزش داد که اين وسيلهها چه کاربردي دارند. بايستي اين نکته را متذکر شويم که با گسترش علم، هرروز وسيلهاي جديد وارد بازار ميشود. مسئولين بجاي اينکه استفاده از اين وسيلهها را در دستور کار قرار دهند و به مردم آموزش استفاده صحيح از هر وسيله اي را بدهند، با آن مبارزه ميکنند و هنگامي که جامعه آسيب ديدند، به اين فکر ميافتند که بايد چه کرد. ميتوان ازوسايل ارتباط جمعي به عنوان ابزارنو در جهت مثبت علم و نوآوري و ترويج بايدها ونبايدها، ترويج اخلاق و دين و شايستگيها استفاده نمود. و هم ميتوان درجهت منفي، ترويج فساد و...بکار برد. جوانان از ماهواره و وسايل ارتباط جمعي الگو ميگيرند، که بايد قبل از آن به جوان مسئله را تبيين نمود. متأسفانه براي نشاط وشادي و سرگرمي جوانان از طرف مسئولين بي توجهي شده است. آنان براي سرگرمي به سرگرميهاي مخرب مانند موادمخدر، ماهواره، اينترنت، سکس، ارتباطات نامشروع ومشروبات مضر...رو ميآورند. 5- شکاف نسلي در اکثرخانوادهها بين والدين و فرزندانشان تعارضات فکري وجود دارد، اين تعارضهاي فکري به تعارضهاي ارزشي منجرشده است. گاهي هم باعث مشاجرات و تنشهايي در خانوادهها ميشود. خانوادهها با پافشاري بر روي ارزشهاي خود، در مقابل جوانان قرار گرفتند در حاليکه جوان آن را نميپذيرد. جوان براي مقبول شدن در بين همسالان خود سعي دارد به رفتارهاي نو رو بياورد تا مقبول واقع شود و ميخواهد مانند آنان باشد او نميخواهد امل باشد. زيرا در جمع دوستان و همسالان به او القا شده که اگر با حجاب باشد امل وعقب افتاده است او نميخواهد اينگونه باشد. او ميخواهد با آرايشهاي غليظ خود نمايي کند و بقول خود از جامعه عقب نماند. متأسفانه براي جوان امروز الگويي تبيين نشده و او دچار يک تعارض، دو گانگي و سرگشتگي شده است.!!! بي توجهي به تهديدها بي توجهي، يا برخوردهاي غيرمنطقي با آسيبهاي پيشرو نسل جوان، زنگ خطري است که آينده جامعه ديني ما را تهديد ميکند. نوع و کيفيت پوشش آسيبي است که مسئله نسل جوان است بي توجهي به آن پيامدهاي چند در پي دارد. 1- خانواده 2- مسئولين مدارس، معلمان و مربيان 3-گروه همسالان وارتباطات 4-متوليان امور دين 5- مسئولين و دولتمردان دولت بايد زمينه آموزشهاي قبل و بعد از ازدواج را جهت تحکيم خانواده، فراهم نمايد و زوجهاي جوان را موظف وآماده براي تربيت نسلي شايسته آموزش دهد. مردم نيز در کنار انتقاد کردن و خواستن از مسئولين خود را نيز مسئول بدانند و هر کس با هر تواني بکوشد پيرامون خود را اصلاح کند و در اين راه از مال و جان خود دريغ نکند. همه بايد تلاش کنند. مردو زن ، پير وجوان بايد به اهميت نقش خانواده و آثار تربيتي و اخلاقي و رواني آن در کاهش معضلات و ناهنجاريها توجه کرد. و در تحکيم مناسبات خانوادگي به يکديگر ياري رسانند. همه بايد بدانند که با قهر و خشونت، کينه توزي و کشمکش راه به جايي نميبرند. همه با مهر و محبت و نوع دوستي و تلاش جهت آيندهاي مطلوب براي جوانان تلاش نمايند. يادمان نرود که در قانون اساسي، خانواده واحد بنيادين جامعه و کانون اصلي رشد وتعالي انسان است. فراهم کردن امکانات خانواده از وظايف حکومت است. بياييم در هر زمينهاي آستينها را بالا بزنيم و خود ميدان دار شويم و از فرو پاشي خانواده جلوگيري نماييم. اخلاق خانوادگي بايد دانست حجاب در اخلاق نمايان ميشود. پيوند ازدواج يک تعهد و يک عقد قرارداد زندگي مشترک است که هر کس در اين تعهد، اخلاق را زير پاگذارد مشکلات عديده اي را هم براي خود و هم براي ديگران ايجاد مينمايد . زني که ازدواج مينمايد بايد بداند که خودنمايي در بيرون از منزل معنا ندارد او بايد بداند در جامعه بايد طوري ظاهر شود که ظاهراو فريبنده، زننده وجلب توجه نباشد. او بايد بداند اگر زندگي زناشويي به رايش اهميت دارد پس آرايش او فقط در خانه وبراي همسرش باشد. دختران ما بايد بدانند آرايش دربيرون ازمنزل چه تبعاتي را خواهد داشت. مردان نيز بايد بدانند که از اين قائده مستثني نيستند . آنان بدانند اخلاق خانوادگي بايد در خانواده حکمفرما باشد. بسياري از اختلافات در خانواده از اين مسئله نشاءت ميگيرد. زنان با آرايشهاي غليظ و زننده توجه را به خود جلب مينمايند و مردان با نگاههاي غيرمشروع کانون خانواده را از هم ميپاشند. يکي از عوامل طلاق در جامعه امروز عدم پوشش صحيح و عدم رعايت حدود خداوند است. رعايت نگاه، صحبت، وپوشش صحيح، در تحکيم خانواده بسيار موثر است. پيامدهاي بدحجابي سست شدن بنيان خانواده، اختلاف و کشمکشها وسرانجام طلاق، ربوده شدن زنان و دختران و اسيد پاشي و خالي کردن عقدههاي حقارت، بالا رفتن سن ازدواج، و بي اعتمادي به جنس مخالف، را در پي دارد. بايد دانست جامعه دچار يک بيماري رواني خود کم بيني يا کمبود شخصيتي شده است که بايد براي رفع اين بيماري تلاش کرد. ايران کشور مذهبي در حال گذار است تا رسيدن به مرحله مطلوب بايد تلاش کرد. بايد اخلاق در همه سطوح جامعه حکفرما باشد. * فعال اجتماعي پانوشتها:
|