|
رمضان، چند گام در راه خود سازي
جناب آقاي صلواتي در نوشتار خود 30گام در راه خودسازي بيان کرده اند. به دليل طولاني بودن، ما به 15 گام آن بسنده مي کنيم و خوانندگاني که در پي 15گام ديگر هستند مي توانند با ايمل مجله ارتباط برقرار کرده تا مابقي گام ها برايشان ارسال گردد. *گام اول: تنبّه (بيداري) «و نبهني فيه عن نومة الغافلين»، «بار خدايا مرا در اين روز از خواب غفلت بيدار گردان.» نخستين گام در راه خود سازي، به خود آمدن و بيدار شدن از خواب غفلت است. علماي اخلاق به اين حالت «يقظه» مي گويند. يعني بيدار شدن از خواب غفلت، آماده شدن براي پيشرفت و حركت و بيرون آمدن از حالت سستي و فترت. در آيه ي كريمه آمده است: «قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله»(سبأ:46)، يعني «من شما را به يك چيز انذار مي دهم و آن اين كه براي خدا بپاخيزيد.» نخستين جرقه ي حيات معنوي در زندگي انسان با بيداري پديدار مي شود؛ بيداري آن است كه از يك سو به نعمت هاي بي كران خداوند بنگري و خود را از شمارش آن و از آگاهي بر كرانه هاي آن نااميد احساس كني. «وان تعدوا نعمة الله لا تحصوها» (نحل:18)، و خود را از سپاس گزاري ناتوان ببيني؛ «از دست و زبان كه بر آيد كز عهده شكرش به درآيد» . از سوي ديگر به خطر گناهان خود وافق شوي و براي جبران آن آستين همت بالا زني و گردن از بار گران آن برهاني و از ديگر سو، از ضايع كردن نعمت ها بپرهيزي و آن چه را از نعمت ها در اختيار داري، غنيمت شماري و براي جبران از دست رفته ها و بهره برداري از آن چه باقي مانده، بپاخيزي. پير هرات، خواجه عبدالله انصاري مي گويد: شناخت نعمت هاي بي كران خداوند با سه چيز حاصل مي شود: 1.چراغ عقل را در پيش ديدگان برافروختن *گام دوّم: تقرّب (نزديک شدن به خدا) «و قربني الي مرضاتک»، «بار خدايا مرا به آن چه مورد خشنودي توست نزديک کن» پس از بيداري از خواب غفلت، ضروري ترين کار مشخص کردن هدف است؛ تا انسان بداند مي خواهد به کدامين سو حرکت کند و به دنبال چه مي گردد. بايد ابتدا نيت کرد و براي تحوّل و خودسازي تصميم گرفت؛ بايد جايگاه را مشخص و زوايه ي ديد را روشن کرد تا مشخص شود هدف رسيدن به دنياست و يا آخرت. چراکه تعيين هدف در جهت گيري انسان و در نهايت در تک تک اعمال و رفتارش مؤثر است. نيت داراي سه درجه است: درجه ي نخست نيّتي است که انسان را به سوي اطاعت خدا برانگيزد، از ترديد خلاص کرده و به کنار گذاشتن موانع دعوت کند. درجه ي دوم نيّتي است که با موانع مبارزه کند، ريشه هاي مشکلات را بخشکاند و تحمل دشواري ها را در راه هدف ممکن کند. اما درجه ي عالي نيت، درجه ي تسليم است که بنده خود را تسليم حق کند، بر خاک افتد تا امر حق به گرده اش فرود آيد و خويش را در درياي فنا غوطه ور کند. در معناي قُرب گفته اند: قُرب عبارتست از سِير قطره به جانب دريا و وصول به مقصد حقيقي و اتصاف به صفات الهي . برخي گفته اند: قُرب عبارتست از انقطاع از ماسوي الله (بريدن از آن چه غير از خداست). قُرب بر دو قسم است: يکي قُرب نوافل، که زوال صفت بشريت است و ظهور صفات الوهيت بر بشر و ديگر قرب فرايضي ، که فناي عبد است از تعلق به همه ي موجودات حتي نفس خود و نماند او را مگر وجود حق. در قرآن کريم درباره حضرت موسي(ع) آمده است: «وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا» «ما او را از وادي طور فراخوانديم و به مقام قرب خود براي شنيدن کلام خويش برگزيديم.»(مريم:52) و در اين بود که مقام ربوبي به حضرت موسي فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»، «کفش هايت را، که رمز وابستگي به دنياست بکن که تو به جايگاهي مقدس درآمده اي»(طه:12). قرب به خدا داراي مراتبي است همان گونه که مولانا مي گويد: *گام سوم: تدبّر (هوشياري و انديشه ورزي) «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِيهَ وَ أَبْعِدْنِي فِيهِ عَنِ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِيهِ»، «بار خدايا در اين روز هوشياري و بيداري را سيره ام فرما و از سفاهت و ناداني دورم گردان». سومين گام در راه خودسازي، هوشياري و انديشه ورزي است. پس از بيدار شدن از خواب غفلت و تصميم گرفتن براي اصلاح خويشتن، بايد انديشيدن و خود را از جهالت و ناداني رهانيدن از خدا طلب کرد. خداوند متعال مي فرمايد: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»، «ما اين قرآن را بر تو فرود آورديم تا براي مردم آن چه را براي شان فرود آمده آشکار سازي؛ شايد بينديشند.» از پيامبر اکرم (ص) نيز روايت است که فرمود: «ألا أنبّئكم بأكيس الكيّسين و احمق الحمقاء؟ قالوا: بلى يا رسول اللَّه! قال: أكيس الكيّسين من حاسب نفسه، و عمل لما بعد الموت، و أحمق الحمقاء من أتبع نفسه هواه، و تمنّى على اللَّه»، «آيا شما را آگاه نسازم از زيرک ترينِ زيرک ها و کودن ترينِ کودن ها؟ گفتند: آري، اي فرستاده ي خدا. فرمود: زيرک ترينِ زيرک ها کسي است که نفس خود را حسابرسي کند و براي پس از مرگش کارهاي نيک انجام دهد و کودن ترينِ کودن ها کسي است که از هواي نفسش پيروي کرده و براي انجام نافرماني خدا آرزوي امنيت کند.» *گام چهارم: استعانت به خدا «اللَّهُمَّ قَوِّنِي فِيهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِک»،«بار خدايا در اين روز مرا بر انجام فرمانت ياري بخش.» *گام پنجم: استغفار «اللهم اجعلني فيه من المستغفرين»، «بار خدايا در اين روز مرا از آمرزش خواهان قرار ده.» گام ديگر در جهت اصلاح نفس و جبران خطاهاي گذشته، استغفار است؛ آن گاه که انسان به عواقب و پيامد گناهش پي مي برد و درصدد اصلاح و علاج برمي آيد، به درگاه الهي رو مي کند و آمرزش گناه اش را از او مي خواهد. «اللهم لا أجد لذنوبي غافرا و لا لقبائحي ساترا و لا لشيء من عملي القبيح بالحسن مبدلا غيرك»، «بار خدايا، براي گناهانم آمرزنده اي جز تو نمي يابم، براي زشتي هايم پوشاننده اي جز تو نمي شناسم و براي کردار زشتم دگرگون کننده اي جز تو نمي دانم.» پيامبر خدا (ص) فرمود: «براي هر دردي درماني است و درمان گناهان، آمرزش خواهي است.» استفغار امري دروني و قلبي است و استغفارکننده بايد با تمام وجود از گناهان خود پشيمان باشد و از خداوند طلب آمرزش و غفران کند. اما علاوه بر آن بايد آن را به زيان نيز بياورد. از امام صادق(ع) روايت است که فرمود: «هر کس کار ناشايستي انجام دهد، خداي متعال تا هفت ساعت به وي مهلت مي دهد. پس اگر سه مرتبه گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ اتوبُ اِلَيه»، بر وي چيزي نوشته نمي شود.» *گام ششم: تنزَّه (معصيت گريزي) « اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ»، «بار خدايا در اين روز مرا با ارتکاب نافرمانيت خوار مگردان.» پزشکان قديم با ديدن زبان بيماران، بيماري هاي جسمي آن ها را تشخيص مي دادند و علماي اخلاق و عرفان، با دقت در گفتار افراد، بيماري هاي روحي آن ها را تشخيص مي دادند. همان گونه که جسم به انواع بيماري ها مبتلا مي شود، روح انسان نيز به انواع بيماري ها از قبيل حرص، حسد، طمع (آز)، خودبزرگ بيني (استکبار)، عُجبْ (خود برتربيني)، يأس از رحمت خدا (خودکم بيني و احساس حقارت)، کسالت و تنبلي از انجام وظيفه و عبادت، بد زباني (از قبيل دروغ و غيبت و تهمت و فهاشي و) ... مبتلا مي شود. آلوده شدن به هر يک از اين بيماري ها، باعث خفت و خواري انسان در دنيا و آخرت مي شود. عيب يابي و کشف بيماري ها، خود کار دشواري است و برنامه ريزي براي درمان آن، کاري است دشوارتر. هرکس براي سلامت روح و روان خود بايد برنامه ريزي کند و از پرتگاه هايي که انسان را به گرداب گناه مي اندازد، دوري کند.«دام سخت است مگر يار شود لطف خدا ورنه آدم نبرد صرفه ز شيطان رجيم.» «اللهم لا تخذلني...»؛ «خذلان» از ديدگاه عارفان، دوران بدبختي سالک است که گاهي به خاطر گناه يا ترک اولايي، از سير و سلوک باز مي ماند. زمينه هاي اين گناهان به خود انسان بازمي گردد و به طور طبيعي محروميت از رحمت خدا را به دنبال دارد. خداي متعال مي فرمايد: «اِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»،(آل عمران: 159) «اگر به ياري خدا بشتابيد، کسي بر شما غالب نمي شود. و اگر خدا شما را به خواري واگذارد، چه کسي است که بتواند شما را ياري رساند و مؤمنان بايد بر خدا توکل کنند.» و در جاي ديگر شيطان مايه ي خواري و گمراهي انسان معرفي شده است: «و کان الشيطان للانسان خذولاً»،(فرقان:29) «شيطان مايه ي خواري و بدبختي انسان است.» بدترين حالت براي انسان اين است که به خاطر آلوده شدن به گناه، خداي متعال او را به حال خود واگذارد. *گام هفتم: تذکر (يادآوري) «وَ ارْزُقْنِي فِيهِ ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ بِدَوَامِهِ»، «بار خدايا، در اين روز تداوم ذکرت را روزي ام فرما». مداومت در ذکر و همواره به ياد خدا بودن، از گام هاي ديگر تکامل و از مراحل مهمّ خودسازي است. خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»،(اعراف:201) «پرهيزگاران چون وسوسه هاي شيطاني به سراغ شان آيد متذکر مي شوند و بينا مي گردند.» از امام صادق (ع) روايت است که فرمود: «شخصي تصميم به گناه مي گيرد اما هنگامي که به ياد خدا مي افتد از گناه صرف نظر مي کند.» *گام هشتم: تعهد (مسئوليت پذيري) «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ» «بار خدايا در اين روز مهرورزي به يتيمان و خوراک دادن به ديگران را روزي ام فرما.» گام ديگر از پلّه هاي صعود در مراتب خودسازي، فراتر رفتن از منافع شخص خود و خير رساندن به ديگران است و پايين ترين مراتب آن اين است که ديگران از دست و زبان انسان در امان باشند؛ «المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه»، «مسلمان کسي است که ديگر مسلمانان از دست و زبان وي در امان باشند» و اين که وظايف خود را خود انجام دهد و بار زندگي خود را بر ديگري نيندازد؛ «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاس»، «مطرود خداوند است کسي که بار خود را بر ديگران تحميل کند.» مراتب بالاتر تعهد، خير رساندن به ديگران و مهرورزي به اين و آن است تا عالي ترين مراتب آن که ايثار و فداکاري با جان و مال براي رفاه و آسايش و سربلندي و سعادتمندي جامعه است که شهدا و صلما از اين جمله اند. در دعاي روز هشتم به دو مورد از اين موارد به عنوان نمونه اشاره شده است: مهرورزي به يتيمان و خوراک خوراندن به ديگران. در روايتي از پيامبر خدا (ص) آمده است که فرمود: «خير بيوتكم بيت فيه يتيم يحسن إليه و شرّ بيوتكم بيت فيه يتيم يساء إليه» ،«بهترين خانه هاي شما خانه اي است که در آن يتيمي مورد احسان و مهرباني قرار گيرد و بدترين خانه هاي شما خانه اي است که در آن با يتيمي بدرفتاري شود.» در قرآن نيز آياتي در اين مورد آمده است: «فامّا اليتيم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر و اما بنعمة ربک فحدث»(ضحي:11)، «پس يتيم را ميازارش و سائل را مران از خويش و از نعمت پروردگارت فراوان گوي.» در جاي ديگر فرمايد «و في اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم»(معارج:25)، «در اموال شان حقي است معلوم براي افراد نيازمند و محروم.» اما مرتبه ي والاي ايثار آن جاست که در شأن اهل بيت فرمود: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»(انسان:8)، «و طعام را، با آن که دوستش دارند، به بينوا و يتيم و اسير خورانند و گويند ما شما را براي خدا اطعام کرده ايم و از شما هيچ پاداشي و تشکري درخواست نمي کنيم» *گام نهم: تفويض (رضا مندي) «وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَه»، «بار خدايا در اين روز مرا به کارهايي که از هر سو مورد خرسندي توست وادار.» به رضاي الهي رضايت دادن، به خرسندي او خرسند بودن و کارها را به وي سپردن از عالي ترين مراتب پرهيزگاري است. خداوند متعال در قرآن کريم به نقل از زن فرعون مي فرمايد: «وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»، «کارهايم را به خدا مي سپارم که خداوند همواره به کار بندگان بيناست.»(غافر:44). خواجه عبدالله در بيان معني تفويض فرمايد: « تفويض را اشارتي است لطيف تر از توکل و معنايي است وسيع تر از آن چرا که توکل پس از وقوع سبب است و تفويض پيش از وقوع سبب است و پس از آن، و آن عيني تسليم به پيشگاه خداي متعال است متوکل شعبه اي از آن است.» تفويض داراي سه درجه است: درجه نخست، آن که بداني بنده در برابر عمل خويش توانايي ندارد، پس از مکر در امان نباشد و از دستياري نااميد نشود و از عمل خويش دل خوش نگردد. درجه دوم آن که نيازمندي خود را همواره در برابر ديدگانت بنگري. گس عملي را نجات بخش خود نداني و گناهي را تباه کننده خود مشماري و سببي را به انجام رساننده ي کارهاي خود مپنداري. درجه ي سوم آن که در هر کار خدا را به تنهايي بيني. که حرکت و سکون به فرمان اوست و پراکندگي و ناگراکندگي تنها در اختيار اوست.» *گام دهم: توکّل (واگذار کردن امور به خدا) «اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ»، «بار خدايا در اين روز مرا از توکل کنندگان بر خود قرار ده.» توکل به دنبال کار رفتن با تکيه بر خداوند متعال است. توکل لازمه ي توحيد افعالي است، ذکر آن «لا حول و لا قوة الا بالله» است و طبق برخي روايات کليد در بهشت است. توکل در سه چيز حاصل مي شود: توکل در بينش، توکل در پويش و توکل در کوشش. خداوند متعال فرمايد: «انّه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربهم يتوکلون»،( نحل: 99) «براي شيطان به ايمان باوراني که به خدا گرويده و بر پروردگارشان توکل کنند راهي نيست.» خواجه عبدالله انصاري در کتاب منازل السائرين فرمايد: «خداي عزوجل مي فرمايد: «وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»(مائده:23)، «بر خدا توکل کنيد اگر ايمان داريد.» توکل سپردن همه کارهاست به دارنده ي آن و دل آرام داشتن است بر وکالت وي و اين از دشوارترين کارهاست نزد عوام و از ابتدايي ترين کارهاست نزد خواص. چراکه خداي متعال همه ي امور را خود به دست گرفته و چيزي از آن را به مردم واگذار نکرده است. توکل بر سه وجه است: در درجه ي نخست در پي کار رفتن و از اسباب استفاده کردن است؛ بايستي که انسان را به کار مشغول سازد، خلق را بهره دهد و درخواست هاي نابه جا را واگذارد. درجه ي دوم توکل، کنار گذاردن طلب، چشم پوشي از سبب و فارغ ساختن اوقات خود براي انجام واجبات است. درجه سوم، درک حقيقت توکل است که انسان را از علت توکل رها سازد و آن اين که بداند مالکيت حق تعالي بر اشياء مالکيت عزت است؛ هيچ چيز را در مالکيت وي انبازي نيست تا وي را شريک خود سازد و کارهايش را به وي واگذارد. هر چه هست از اوست، به اوست و براي اوست.» *گام يازدهم: تبتّل (پليدي گريزي) «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ فِيهِ الْإِحْسَانَ وَ كَرِّهْ إِلَيَّ فِيهِ الفسوق الْعِصْيَانَ»، «بار خداي در اين روز نيکي ها را نزدم محبوب گردان و گناه و نافرماني را برايم ناپسند دان.» از گام هاي ديگر براي رسيدن به تکامل و خودسازي انسان، دوري از گناهان و به طور کلي پليدي گريزي است. گناهان به دو دسته تقسيم مي شوند: گناهان بدني و گناهان قلبي. گناه بدنية گناهي است که با اعضاء و جوارح انجام مي شود مانند دزدي، غيبت و دروغ گويي. گناه قلبي، گناهي است که در دل انجام مي شود و اثرات آن در ظاهر بروز مي کند؛ مانند حسد، ريا، تکبّر، دشمني با نيکي ها و دوست داشتن بدي ها. در دعاي امروز، رهايي از اين گناهان را از خدا مي طلبيم چراکه خداوند متعال فرمود: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا»، (اسرا:36) «بي گمان گوش و چشم و دست ها در پيشگاه خداي متعال مسئولند.» در روايتي از امير مؤمنان علي (ع) آمده است که فرمود: «مَنْ أَرَادَ مِنْكُمْ أَنْ يَعْلَمَ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ عِنْدَ الذُّنُوبِ» «اگر کسي مي خواهد بداند جايگاهش در پيشگاه خدا چگونه است، بايد ببيند جايگاه خدا نزد وي به هنگام گناه چگونه است.» و در جاي ديگر فرمايد: «مَا أَعْظَمَ وِزْرَ مَنْ طَلَبَ رِضَى الْمَخْلُوقِينَ بِسَخَطِ الْخَالِقِ»، «هيچ گناهي بزرگ تر از اين نيست که بنده اي رضايت آفريدگان را با خشم آفريدگار مبادله کند.» در فرهنگ اسلامي و قرآن به گناه گريزي و پليدي ستيزي اصطلاحاً «تبتّل» گفته مي شود. تبتّل بريدن از بهره ها و چشم داشت از جهان است؛ در قرآن کريم آمده است: «و اذکر اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا» (مزمل:8) «خداي خويش را ياد کن و از کارهاي بازگسستني به سوي او باز گسل». تبتّل- از همه چيز جز ياد دوست بريدن- از مقامات روندگان است که در سلوک الي الله به آن مي رسند و تا آن جا پيش مي روند که بهشت با همه ي نهرها و درختان، در جمال خيال آنان نيايد. دوزخ با همه ي غل ها و زنجيرها از سوز سينه ي آنان بلرزد و افعي حرص دنيا، هرگز زيان به روزگار خوش آنان نرساند و خاري از بيشه ي حسد و کبر، دامن آنان را نگيرد. گردي از بيابان نفس اماره بر گوشه ي رداي آنان ننشيند و دودي از هاويه ي هوا به ديده ي دل آنان نرسد. به چشم عبرت به مردم نگرند، به زبان شفقت با ديگران سخن گويند و از سر الفت مهر آنان را به دل گيرند. در کتاب صد ميدان درباره «تبتّل» آمده است: «ميدان بيست و ششم تبتّل است و از ميدان اخلاص ميدان تبتّل زايد؛ قوله تعالي: «و تبتل اليه تبتيلاً.» تبتّل [بريدن و] بازگشتني است و آن از سه چيز است به سه چيز: از دوزخ به بهشت، از دنيا به آخرت و از خود به حق. از دوزخ به بهشت رسيدن سه چيز است: از حرام به حلال پيوستن، از کينه و عداوت به نصيحت بازگشتن و از دليري به پرهيزگاري گشتن. از دنيا به آخرت آمدن سه چيز است: از حرص به قناعت آمدن، از علايق به فراغت آمدن و از اشتغال به انابت آمدن. از خود به حق گشتن سه چيز است: از ادّعا به نياز آمدن، از لجاج به تسليم آمدن و از اختيار به تفويض آمدن.» *گام دوازدهم: تزيّن (آراستگي) «اَللّهُمَّ زَيِّنّى فيهِ بِالسَِّتْرِ وَالْعَفافِ»، «خدايا در اين ماه مرا به زيور پوشش از گناه و پاكدامنى بياراى.» پس از آن که انسان خود را از زنگار گناه پاک کرد و دامن از آلودگي ها و پليدي ها شست، نوبت آراسته شدن به زيور و زينت هاي رفتار و کردار پسنديده است. به گفته مولانا: *گام سيزدهم: صبر (شکيبايي) «وَ صَبِّرْنِي فِيهِ عَلَى كَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ»، «و شكيبايم كن بر مقدراتى كه خواهد شد.» صبر، شکيبايي در اقامه ي فرمان هاي خداوند است. صبر داراي انواعي است: صبر بر مصيبت، صبر در طاعت و صبر بر معصيت. *گام چهاردهم:مراقبه (خود نگهبان بودن) «وَاَقِلْنى فيهِ مِنَ الْخَطايا وَالْهَفَواتِ»، «بار خداي در اين روز در مورد خطاها و لغزش هايم عذرم را پذيرا باش.» يکي ديگر از گام ها به سوي خودسازي، مراقبت از خويش در مورد خطاها و گناهان است؛ مراقبت از خويش براي آلوده نشدن به گناه و مراقبت براي استغفار و پوزش خواهي از خداوند در صورت آلوده شدن بدان. نفس انسان سرکش و خودسر است و اگر به حال خويش رها شود، همانند حيواني تربيت نايافته به هر سو مي رود و از هر علوفه اي که سر راه اوست مي خورد. اين آدمي است که بايد با مراقبه، همواره عنان نفس را در ا ختيار داشته باشد و به آن راهي که مي خواهد برود، هدايتش کند و آن چه را مي تواند و مجاز است مصرف کند، در اختيار او بگذارد. مراقبه عمل هميشگي مؤمن است که نمي تواند در هيچ مرحله از زندگي و در هر مقامي، از آن غفلت کند: و در کتاب صد ميدان گويد: «ميدان پنجاه و سيم مراقبت است. از ميدان طمأنينه ميدان مراقبت زايد. مراقبت به کوشيدن است و آن سه چيز است: مراقبت خدمت، مراقبت زمان و مراقبت سِرّ. مراقبت خدمت به سه چيز توان يافت: بزرگ آمدن فرمان، آگاهي از سنتِ [پروردگار جهانيان] و شناختن ريا [عمل کردن براي اين و آن]. مراقبت زمان به سه چيز توان يافت: بر فناي شهوات، صفاي خطرات و غلبه محبت. مراقبت سِرّ به سه چيز توان يافت: به گم شدن از گيتي، رها شدن از خودپرستي و دل بريدن از وابستگي.» *گام پانزدهم: شرح صدر (گشودگي سينه) « وَاشْرَحْ فيهِ صَدْرى بِاِنابَةِ الْمُخْبِتينَ»، «بارخدايا سينه ام را به توبه ي فروتنان فراخي بخش.» راندن تيرگي ها از دل و گشودن سينه به انوار الهي، رها شدن از تنگِ توانايي ها، سطحي نگري ها، خودخواهي ها، دنيا بيني ها و دنياطلبي ها، از آثار گشودگي سينه است؛ تا انسان در بند خود و اسير دل است، به جايي نخواهد رسيد. حضرت موسي از خدا گشودگي سينه مي خواهد: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي »( طه : 25) «پروردگارا سينه ام را گشايش بخش و کارم را برايم آسان فرما.» خواجه عبدالله انصاري گويد: «موسي شرح صدر خواست نه شرح قلب، از آن جهت که حرج و تنگي به سينه رسد نه به دل؛ صدر ديگر است و قلب ديگر. صدر در چيز است و قلب در نظر. در کريمه شريفه نيز به پيامبر اسلام شرح صدر داده شده است: « أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ وَ وَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ » (انشراح:2- 1) «آيا به سينه ات گشودگي عطا نکرديم و بار سنگينت را از تو باز ننهاديم؟» و اين گشودگي سينه بود که پيامبر را دريا دل کرد و رحمةللعالمين و صاحب اخلاق پسنديده شد که فرمود: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ»(القلم :4). * محقق، نويسنده و مترجم قرآن و نهج البلاغه
|