|
اسلام دین خشونت نیست/ (نقد خشونت در کلام امام خمینی(س) )
علی بدیعی (پژوهشگر حوزوی) • نفی خشونت در مکاتب توحیدی اسلام دین خشونت نیست بلکه دین رحمت و مهربانی است. این ادعا مستند به آیات قرآن کریم می باشد . آیاتی در قرآن کریم پیامبراسلام را پیامبر رحمت معرفی می کند: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ». ای پیامبر ما تو را نفرستادیم و مبعوث نکردیم مگر برای این که مایه رحمت برای جهانیان باشی؛ و یا آنکه «وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ»؛ که اشاره به این دارد، اگر پیامبر انسانی با اخلاق خشن و نامهربان بود مردمان از اطراف وی پراکنده می شدند اما رحمت الهی و شخصیت اخلاقی پیامبر سبب گردید مردم به ایشان و بیانات و دعوت او متمایل شوند . امام خمینی به عنوان احیاگر اسلام سیاسی در مواضع متعددی وجود خشونت در اسلام را نفی می کند . ایشان در مصاحبه ها و سخنرانی هایی که خطاب به اقشار مختلف مردم داشته اند، آن ها را به لزوم رأفت و دوری از خشونت توصیه کرده و ساحت اسلام را از خشونت بری و منزه می دانند. مکتب های توحیدی و نفی خشونت امام خمینی در دیداری که با معلمان در 27 مرداد 1358 داشته اند بیان می دارد که ادیان توحیدی و در رأس آن ها اسلام مخالف خشونت با مردم هستند : ایشان همچنین در پیامی به مناسبت آغاز سال تحصیلی، اسلام را دین مستند به برهان و متکی بر منطق معرفی می کند و از دانشجویان می خواهد که با پیروان مکتب های دیگر به خشونت رفتار نکنند: با توجه به سخنان امام خمینی می توان فهمید که اسلام با خشونت در همه ابعاد آن مخالف است. نمونه روش ایشان را در قضیه ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت به دست فدائیان اسلام می توان دید. فداییان برای ترور منصور به دنبال فتوای شرعی بودند که به ایشان مراجعه می کنند اما ایشان از دادن فتوای شرعی ابا می کنند. به طور کلی امام خمینی با مشی مسلحانه و خشونت بار حتی در زمان مبارزات انقلابی نیز چندان روی خوش نشان نمی داده است. برای مثال سازمان مجاهدین خلق که در آن زمان از جوان های مسلمان مبارز تشکیل می شد نتوانست تأییدی از ایشان در جهت حرکات مسلحانه و خشونت بار خود به دست آورد. به این ترتیب ملاحظه می شود که مشی ایشان در فعالیت های اجتماعی و دینی دوری از خشونت بوده است. تأثیر بیشتر ملایمت از خشونت انسان بنا به طبع و فطرت خود سخن نرم را بهتر از گفتار خشن می پسندد و تأثیر ملایمت، بیشتر و بهتر از گفتاری است که همراه با وعده عذاب و ترس باشد. این امر تا جایی است که خداوند به موسی و هارون دستور می دهد که در مقابله با فرعون با او به نرمی سخن بگویند با آنکه فرعون انسان طغیان گری است: «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشَى» امام خمینی نیز در دیدار با نمایندگان مجلس این نکته را متذکر شده اند: ایشان در جای دیگری این مسئله را مطرح می کند که برای مقابله با تخلفات، ملایمت بهتر از خشونت پاسخ می دهد: سیره پیامبر گرامی اسلام نیز در برخورد با اسیران جنگی و شکست خوردگان نیز همراه با رأفت و مهربانی بوده است؛ نمونه بارز آن، رفتار ایشان پس از فتح مکه می باشد. با اینکه مکه کانون توطئه ها و دسیسه ها علیه اسلام و مسلمین بود و سران قریش و بزرگان مکه غالباً در طرح ریزی و اجرای این توطئه ها نقش عمده ای داشتند، با این حال پیامبر اسلام پس از فتح مکه همه آنان را به غیر از عده قلیلی بخشید. همین رفتار بزرگوارانه ایشان بود که بسیاری از قلوب سخت را به اسلام متمایل کرد. این عدم خشونت یکی از نقاط عطف در تاریخ اسلام است. خشونت و احکام فقهی اسلام یکی از مواردی که دستاویز عدّه ای بر اثبات وجود خشونت در اسلام شده بعضی از احکام فقهی اجتماعی شریعت اسلامی است؛ حدودی از قبیل قطع دست دزد، مجازات زناکار و... . اما باید دانست که اولاً آنچه در شریعت اسلامی درباره این جرایم و در نتیجه جاری شدن حدّ برای مرتکب آن ها بیان شده است دارای شرایطی است که اثبات آن ها غالباً بسیار مشکل بوده و حتی می توان گفت که در بیشتر این موارد غیرممکن است و ثانیاً این مجازات ها جنبه پیشگیرانه و تأدیبی دارد و هدف از اجرای آن ها جلوگیری از انجام این جرایم درسطح جامعه است. برای مثال خداوند درباره قصاص می فرماید: «وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیاةٌ یا أُوْلِی الاَْلْبَابِ»؛ و اشاره به این مطلب دارد که به وسیله قصاص افراد قاتل می توان دیگر مردمان را از ارتکاب قتل بازداشت؛ این در واقع به منزله حیاتی دوباره برای جامعه و افراد آن است. حرمت نفوس مردم جامعه و مؤمنان بسیار ارزشمند است و هیچ کس حق ندارد بی دلیل موجّهی و سرخود جان دیگری را بستاند و جایگاه این افراد در عذاب ابدی خواهد بود: «مِن أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الاَْرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا» امام خمینی نیز با تفطّن به این نکته در دیدار با طلاب و مبلغان دینی این گونه گفته اند: «پیغمبر اکرم نبی رحمت است که برای رحمت آمده است. آنجایی هم که آن منحرف های غیرقابل اصلاح را امر به قتل می کرد مثل یک غده سرطانی که در یک بدن باشد برای اصلاح بدن آن غدّه را باید بیرون آورد. چاره نیست. این غده های سرطانی گاهی یک جامعه را فاسد می کنند... ». ایشان در ادامه احکام فقهی اسلام را به طبیبی تشبیه می کند که برای مداوای بیمار مجبور است که شکم او را پاره کند تا او را از بیماری خلاصی دهد: «این هایی که می گویند احکام اسلام خشونت دارد این ها اصلاً نمی دانند که این احکام چه چیز هست برای چه هست. این مثل این است که به یک طبیبی که کارد را برداشته و شکم را پاره می کند و غده سرطانی را بیرون می آورد بگویند این خشونت دارد می کند. این رحمت است یا خشونت؟! باید فریاد برآورد این طبیب خشن است یا این طبیب، طبیب رحمت است؛ با رحمت دارد رفتار می کند. یک انسان را برای یک عضو نجات می دهد. این جامعه مثل یک انسان می مانَد: گاهی وقت ها برای اصلاح جامعه کسی را تادیب می کنند... ». دیدگاه امام خمینی(و دیگر فقیهان) بر این مبنا استوار است که تمامی مجازات های اسلامی جنبه تادیبی و اصلاح دارند نه جنبه انتقام و تشفّی خاطر از مجرم. البته باید توجه داشت همیشه اقدامات فرهنگی و تأمینی بر اقدامات مجازاتی مقدم است. به این معنا که باید با تبلیغات فرهنگی، قلوب مردم را آماده نمود تا از انجام امور منکر و منافی عفت و امنیت جامعه روی گردان شوند و تنها عده محدودی را که به این امور روی می آورند مجازات نمود تا امنیت مردم آن جامعه تأمین شود. بنابراین به نظر می رسد نسبت کلّی دادن خشونت به احکام اسلامی نسبت نادرستی باشد؛ علاوه بر اینکه همان طور که گفته شد خشونت در همه موارد هم منفی نیست و هر جامعه ای برای تأمین امنیت شهروندان خود دست به اعمال خشونت هایی بر ضدّ مجریان می زند. زنان و مسئله خشونت دین اسلام با ظهور خود به زنان شخصیت دوباره ای بخشید. تا قبل از ظهور اسلام، شخصیت زن در جزیرة العرب و بسیاری از نقاط دیگر جهان آن روز به واسطه احکام ظالمانه و عرف های جاهلانه لگدمال شده بود. اسلام با ندای این که ارزش هر فرد به بندگی و اطاعت وی از خداوند و انجام عمل صالح است و بین زن و مرد دراین گونه امور فرقی نیست، پرده ظالمانه تفاوت بین زن و مرد را برداشت. بسیاری از زنان جزء اولین ایمان آ ورندگان به دعوت رسول اکرم بودند. زنانی از قبیل خدیجه و سمیه که در راه اسلام از بذل مال و جان خویش نیز دریغ نداشتند چرا که بر این اعتقاد بودند که اسلام هویت تازه ای به آنان بخشیده است. زن در تعالیم اسلامی و سیره پیامبر اسلام هیچ گاه مورد تحقیر قرار نگرفته است. درواقع در اسلام نوعی تقسیم کار بین زن و مرد شده است. اسلام و تعالیم آن با فمنیسم افراطی که منکر هرگونه تفاوت بین زن و مرد بوده مخالف است. حقوق زن در اسلام حقوق شناخته شده ای است که هیچ کس مجاز به پایمال کردن آن نیست. زن در نقش های مادری و همسری ارزش زیادی یافته است. در تعالیم رسیده از پیامبر اسلام و امامان معصوم به لزوم خوش رفتاری و پاس داشت مقام زن تأکید شده است. آنچه در تاریخ جوامع اسلامی رخ داده است که زن را از بسیاری موقعیت ها محروم کرده اند بیشتر تابع طبع مردسالار آن جوامع بوده است و نه تعالیم اسلامی. در تعالیم اسلامی هیچ گاه زن را از تحصیل علم محروم نکرده اند و حدیث مشهور پیامبر گرامی اسلام «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة»؛ گواهی بر این ادعا است. امام خمینی در مصاحبه ای با نشریه لبنانی امل به این نکته اشاره دادند: «در نظام اسلامی زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد؛ حقّ تحصیل، حقّ کار، حقّ مالکیت، حقّ رأی دادن و حق رأی گرفتن. در تمام جهاتی که مرد حق دارد زن هم حق دارد؛ لکن در مرد هم مواردی است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردی است که به دلیل این که مفسده می آفریند حرام است. اسلام خواسته است زن و مرد حیثیت انسانی شان محفوظ باشد. اسلام خواسته است که زن ملعبه دست مرد نباشد. این که در خارج منعکس کرده اند که در اسلام با زن ها با خشونت رفتار می شود امر غیر صحیحی است و تبلیغات باطلی است که از مغرضین حاصل شده والاّ مرد و زن هر دوشان در اسلام اختیارات دارند. اگر اختلافاتی هست برای هر دو هست و آن مربوط به طبعیت آنان است». همان گونه که امام خمینی اشاره کرده اند احکامی که در شریعت اسلامی برای زنان وضع شده است جهت حفظ حیثیت و عفت آنها می باشد. این احکام به گونه ای نیست که زن را از فعالیت های اجتماعی و یا سیاسی بازدارد. تجربه انقلاب اسلامی نشان می دهد که زنان با حفظ عفت و دوری از ناهنجارهای اخلاقی نیز می توانند به فعالیت های اجتماعی بپردازند. این تجربه امروزه در بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غربی نیز قابل مشاهده است. زنان مسلمان بسیاری در این کشورها با حفظ حدود و ضوابط شرعی و دینی به انجام وظایف گوناگون اجتماعی و حتی سیاسی مشغول هستند .
|