|
اخلاق محيط زيست/علي بديعي
اخلاق محيط زيست علي بديعي (محقق و پژوهشگر علوم ديني) اخلاق كاربردي (applied ethics) يكي از شاخه هاي علم اخلاق (ethics ) است. اخلاق كاربردي به بررسي قواعد اخلاقي در قلمروهاي مختلف زندگي بشري مي پردازد. يكي از اين عرصه ها محيط زيست است. بشر در طول دوران حيات خود بر روي كره زمين همواره از طبيعت و مظاهر آن از قبيل كوه، دريا، جنگل و حيوانات بهره برده است. مي توان گفت بشر در دوران قبل از انقلاب صنعتي نيز، طبيعت را در اختيار خود گرفته است امّا اين بهره گيري در حدّي نبود كه باعث ايجاد و اختلال در نظم طبيعي و موجودات آن شود. انقلاب صنعتي با شعار تغيير طبيعت توسط بشر، پا به عرصه وجود نهاد. جمله اي از فرانسيس بيكن فيلسوف و سياستمدار معروف انگليسي است كه « تا ديروز در پي تفسير از طبيعت بودند اما امروز و در دوران جديد ما در پي تغيير در طبيعت و تسلط بر آن هستيم». اين جمله به خوبي مرز فاصل بين انسان سنتي و مدرن را نشان مي دهد. انسان در دوران قبل مدرن، همواره قداستي الاهي و خدايي براي طبيعت قائل بود و نيروهايي از قبيل رعد و برق، صاعقه و يا زلزله را يا حاصل خشم خدايان يا نشانه اي از خشم و قهر خداي واحد مي دانست. با پيدايش نهضت رنسانس و به واسطه ظهور و قدرتمند شدن علوم تجربي و طبيعي، اين نگرش ها در غرب رو به افول گذاشت. ديگر براي پديده هاي طبيعي، اموري مافوق تجربه و متافيزيکي قائل نبودند. اگر تا ديروز براي پديده هايي از قبيل رعد و برق، صاعقه، زلزله، خاستگاهي غيرطبيعي قائل مي شدند و پيدايش اين پديده ها را معطوف به نيروهاي الاهي در ديدگاه ديني و توحيدي و يا حاصل نزاع خدايان مي دانستند اما در دوره جديد، مظاهر طبيعي تجزيه و تحليل علمي و تجربي مي شوند؛ به اين ترتيب طبيعت از حالت رازگونه خود خارج شد و به منزله ابزاري جهت رفاه بيشتر بشريت به كار گرفته شد. به عبارت ديگر، مدرنيته از همه اجزاي فكري و مادي جهان راز زدايي مي كرد و طبيعت و مظاهر آن نيز يكي از اين اجزا بود. انقلاب صنعتي، حرص و ولع انسان را بيدار کرد و به دنبال بهره برداري هر چه بيشتر از منابع طبيعي افتاد. كشف فلزات گوناگون و خواص آنها، بشر را به فکر ساخت ابزار جديد براي استخراج اين فلزات از دل كوهها و منابع طبيعي شد. درياها عرصه تاخت وتاز كشتي هاي تجاري شد كه با نيروي بخار بسيار سريع تر از كشتي هاي بادباني حركت مي كردند، شد. از طرفي جمعيت انسان در كره زمين نيز رو به فزوني گذاشت و اين جمعيت نياز به غذاي بيشتري پيدا مي كرد. انواع و اقسام كودهاي شيمياني ساخته شد و به خورد زمين هاي كشاورزي داده شد تا محصولات بيشتري از آن برداشت و توليد شود. و در يك كلام امپراتوري آتش و آهن به وجود آمد. كارخانه هاي صنعتي زيادي جهت توليدات متنوع ايجاد شد. برخلاف انسان ماقبل مدرن، انسان مدرن ديگر فقط به فكر رفع نيازهاي خود نبود بلكه تنوع طلب شده بود و هر روز كالاي جديدي براي خود ساخت؛ روندي كه تا امروز نيز ادامه دارد. اثرات تخريبي فعاليت هاي صنعتي بشر تا قرن بيستم، توجه دانشمندان را جلب نكرده بود. بعد از جنگ جهاني دوم و تشكيل سازمان ملل، سازمان جهاني آب و هوا نيز به عنوان نهادي در درون سازمان ملل تشكيل گرديد. وظيفه اين سازمان بررسي وضع هواي كره زمين و بالاخص وضعيت لايه اُزُن بود. لايه اُزن سپرمحافظ كره زمين در برابر تشعشعات مرگ بار خورشيد است. اين سازمان در طي كنفرانس هايي كه برگزار كرد و گزارش هايي كه ارائه داد اين نكته را متذكر شد كه فعاليت هاي صنعتي باعث تخريب لايه اُزن شده است و اين تخريب در دراز مدت باعث تغييرات اقليمي در مناطق مختلف كره زمين مي شود. مثلاً اين تغييرات، باعث گرمتر شدن كره زمين و آب شدن يخ هاي قطبي مي گردد و اين آب شدن يخ ها باعث از بين رفتن بعضي از زيستگاه هاي جانوران و حيوانات مختلف و همچنين بروز پديده هاي جوي از قبيل «ال نينو»(1) مي شود. تمامي اين آسيب ها باعث شد تا انديشمندان و فيلسوفان به فكر جلوگيري از اثرات تخريبي اين فعاليت ها در قالب هاي نظري و فكري شوند. يكي از اين حيطه ها كه مي توانست در كم كردن اين تخريب ها مؤثر واقع شود حيطه اخلاق بود. از اينجا بود كه كم كم ريشه هاي تشكيل و تأسيس اخلاق محيط زيست پا گرفت. در اخلاق محيط زيست بحث بر سر اين است كه آيا دخالت هاي بشر در طبيعت اخلاقاً روا است و يا مذموم؟ اين ديدگاه در مقابل ديدگاه كساني مطرح شد كه دخالت بشر در طبيعت را به ضرر خود بشر و جامعه انساني مي دانستند. در نظر اينان طبيعت و مظاهر آن، چونان ماشين پيچيده اي هستند كه بايد در خدمت انسان قرار بگيرند؛ اين دسته از انديشمندان هيچ شأن اخلاقي براي ديگر موجودات قائل نبودند. اما فيلسوفان محيط زيست به اين امر باور داشتند كه موجودات ديگر نيز نظير انسان، شأن اخلاقي دارند؛ همان گونه كه آزار رساندن به ديگر انسان ها از نظر اخلاقي نارواست و منع اخلاقي دارد به ديگر موجودات زنده و حتي غير زنده نظير كوه ها و سنگ ها نبايد آزار روا داشت و آزار رساندن به اين موجودات، از منظر اخلاقي نارواست. اخلاق محيط زيست مي كوشد با بهره گيري از قواعد عامّ اخلاقي، از تخريبات بشري عليه طبيعت بكاهد. يكي از مباحث اساسي در حوزه محيط زيست، آلاينده هاي هواي کره زمين هستند. اين آلاينده ها از دو جهت مضر هستند: اولا آلودگي هوا باعث ايجاد انواع بيماري ها از قبيل بيماري هاي تنفسي، قلبي و يا انواع سرطان ها مي شود و از طرف ديگر در اثر فعاليت كارخانه هاي عظيم صنعتي و توليد گازهاي گلخانه اي، لايه ازن در معرض خطر قرار گرفته است. همانگونه كه گفته شد لايه ي اُزن سپر محافظتي زمين در برابر اشعه هاي مرگ با خورشيد است. با مطالعه دانشمندان علوم زيستي و هواشناسي مشخص شده كه قسمت هايي از لايه اُزن دچار تخريب گشته است. حاصل اين تخريب گرم تر شدن كره زمين نسبت به صد سال گذشته است و اگر اين روند ادامه يابد، ممكن است قسمت عظيمي از يخ هاي قطبي ذوب شوند و جان عدّه اي از انسان ها در برخي از كشورهاي جهان (مثل بنگلادش ) به خطر بيفتد. قسمت عمده توليد گازهاي گلخانه اي در كشورهاي صنعتي و بالاخص ايالات متحده آمريكا است. امّا آمريكا تا امروز زير بار معاهده هايي كه توليد و نشر اين گازها را محدود مي کند نرفته است. بحثي که در اين باره توسط فيلسوفان اخلاق مطرح مي شود اين است كه آيا كشور و يا كشورهايي از نظر اخلاقي مجازند كه با توليد آلاينده هاي جوّي، زندگي ديگران را در معرض خطر قرار بدهند. مثلا آيا کسي در آمريکا اين حق را دارد که سوار خودرويي پرمصرف شود که آلودگي آن در کشورهاي ديگر اثرگذار باشد؟ و يا در همين تهران که بحث آلودگي هوا بسيار جدي شده آيا مي توان فارغ از دغدغه هاي اخلاقي سوار خودرو شد که ضرر آن متوجه ديگران شود؟! لايه ازن و اتمسفر زمين متعلق به همه مردم جهان است و نمي توان از نظر اخلاقي عده اي از مردم جهان را احق به ديگران در اين مورد دانست. بر اساس قاعده زرين در اخلاق (Golden rule) ـ هر چه را برخود مي پسندي براي ديگران هم آن را بپسند و برعكس ـ يك فرد در فلان كشور صنعتي نمي تواند جهت رفاه حال خود سوار ماشين پر مصرف شود و ضررش را فردي در كشور ديگر متحمل شود چنين عملي از نظر اخلاقي مذموم است. البته پر واضح است كه دولت ها را نمي توان با دستورات اخلاقي وادار به انجام كاري كرد و يا از انجام عملي بازداشت اما مي توان با ملت ها از قواعد اخلاقي سخن گفت و از غير اخلاقي بودن آلوده كردن محيط زيست سخن گفت؛ در اثر اين گوشزدها كم كم ملت ها از عواقب اعمال خود و دولت هاي متبوعشان آگاه مي گردند و به واسطه فشار بر دولت ها اندكي از اعمال ضد محيط زيستي دولت ها كاسته مي شود. چنانچه در جريان برگزاري اجتماعات گروه هاي غيردولتي در کشورهاي مختلف در سال هاي اخير عليه برخي از سياست هاي دولت ها كه سبب تخريب و آسيب رساني محيط زيست مي گردد اندكي از درد و رنج كره زمين التيام يافته است. برخورد انسان با حيوانات يكي از مسائل مطرح در اخلاق محيط زيست نحوه تعامل انسان با حيوانات ديگر است(انسان نيز در زمره حيوانات است اما حيواني ناطق). انسان از ابتداي پيدايش خود بر روي كره زمين، همواره حيوانات را به خدمت خود گرفته است اما اين به خدمت گرفتن باعث ايجاد رنج شديد براي حيوانات نمي شده است. با ظهور عصر مدرن، وضع حيوانات بالاخص حيواناتي كه از نظر غذايي براي بشر مهم بودند نيز تغيير کرد. با پيشرفت بهداشت و افزون شدن جمعيت انسان بر روي كره زمين احتياج به پروتئين حيواني نيز بيشتر گرديد علاوه بر اين كه فرآورده هاي مختلف گوشتي نيز براي ارضاي ميل و اشتهاي فراوان انسان در خوردن گوشت توليد شد. دامداري ها و مرغداري هاي صنعتي براي همين امر ايجاد شدند. در گذشته بشر به اندازه نياز خود از حيوانات تغذيه مي كرد و حتي نوعي تقدس براي حيوانات قائل بودند. مثلاً سرخپوستان آمريكايي اين گونه عقيده داشتند و به همين دليل تنها به اندازه نياز خود آنها را شكار مي كردند لذا در ايام گذشته هيچ گاه بحث انقراض گونه هاي حيواني مطرح نبود. امروزه شرايط دامداري هاي صنعتي براي حيوانات شرايطي غيرطبيعي است که باعث رنج و آزار حيوانات مي شود؛ از طرفي شكار حيوانات نيز از ديرباز براي مردم و بالاخص طبقات اشراف به نوعي تفريح محسوب تبديل شده است. اين عوامل و مسائلي مانند تهديد زيستگاه هاي جانوري باعث شده تا حقوق حيوانات و شأن اخلاقي آنها در نزد فيلسوفان اخلاق مطرح شود. در دوران مدرن، حيوانات را همانند ماشين هاي پيچيده اي مي دانستند که فاقد حقّ و شأن اخلاقي هستند. اما در اواسط قرن بيستم اين نظريه مطرح شد که حيوانات و حتي گياهان نيز همانند انسان شأن اخلاقي دارند. نقطه اوج اين كوشش ها انتشار مقاله پيتر سينگر فيلسوف اخلاق معاصر با عنوان «همه حيوانات با هم برابرند»؛ بود. سينگر در اين مقاله نشان داده كه انسان برتري بر ديگر حيوانات ندارد و در واقع ايده «انسان، اشرف مخلوقات است» را زير سؤال مي برد. ؛ قدما انسان را به واسطه داشتن قوه عقل برتر از ديگر موجودات مي دانستند اما سينگر مي گويد اگر قوه عقل به معناي درک کليات عقلي باشد بايد گفت که بيشترينِ انسان ها چنين درکي ندارند و بر اساس غريزه عمل مي کنند؛ تعداد انسان هايي که زندگي به واقع عقلاني و مطابق با قواعد عقلي داشته باشند در هر عصري بسيار اندک است، زندگي بيشترينِ انسان ها ترکيبي از عوامل وراثتي، محيطي و تقليدي است؛ از طرفي رفتارشناسان با مطالعات جديدي که بر روي گونه هاي مختلف حيواني انجام داده اند دريافته اند که حيوانات رفتارهايي فراتر از غريزه صرف دارند. سينگر مي گويد: همان گونه كه رنج رساندن به انسان ها بي دليل موجه، نادرست و غير اخلاقي است چرا كه انسان ها در اثر رنج ديدن درد مي كشند، حيوانات نيز مانند انسان ها در اثر درد، رنج مي كشند و بنابراين رنج رساندن به آنها از نظر اخلاقي نارواست. در اثر همين كوشش ها بود كه جنبشي شروع شد كه حتي مصرف گوشت هاي صنعتي را از نظر اخلاقي ناروا مي داند چرا که شرايط دامداري هاي صنعتي باعث رنج و آسيب به حيوانات مي شود. از طرفي شكار حيوانات نيز قطعاً از نظر اخلاقي نادرست است؛ اصولاً گرفتن حيات ديگر جانداران از نظر اخلاقي ناروا مي باشد و هيچ انساني حق ندارد به بهانه هاي واهي حق حيات جانداران ديگر را به خطر بياندازد. اخلاق محيط زيست، حق حيات را براي هر جانداري قائل است و براي تمامي گياهان و حيوانات و كل كره زمين و محيط زيست شأن اخلاقي قائل است. محيط زيست و مصرف يكي از تمايزات دنياي مدرن و جهان سنّتي مسأله مصرف است و بايد گفت مصرف وجه مشخص دنياي جديد است. همانطور كه گفته شد در قديم مصرف بشر به اندازه نيازهاي طبيعي او و احياناً كمي بيشتر از اين نيازها بود اما امروزه مصرف، طيف وسيعي از حوزه ها را دربرگرفته است. امروزه مصرف بسيار فراتر از نيازهاي اصلي و طبيعي بشر شده است و علاوه بر نيازهاي اولي و دومي بايد از نيازهايي ياد کرد كه نمي توان شماره اي براي آنها در نظر گرفت. بحث نيازها و مصرف كاذب، ريشه در حرص بشر در زندگي مدرن و مصرف هر چه بيشتر دارد؛ گويي مصرف بيشتر مايه مباهات افزونتر انسان عصر جديد شده است. هر چه مصرف بشر بيشتر شد، تخريب محيط زيست نيز شدت بيشتري گرفت. يكي از مباحث اخلاقي بحث اخلاقي مصرف است در اخلاق مصرف توجه به اين مسأله است كه انسان به عنوان يكي از مخلوقات جهان هستي در برابر ديگر مخلوقات اخلاقاً تا چه حد و ميزان و در چه زمينه هايي مجاز به مصرف كردن است؟ آيا مصرف انسان مي تواند زيست و محيط زندگي ديگر جانداران را به خطر بياندازد؟ كارخانه هاي عظيم پتروشيمي در جهان بر پا شده است تا نيازهاي متنوع و خارج از حدّ و اندازه بشر امروز را متحقق كند. وجود اين كارخانه ها باعث توليد گازهاي گلخانه اي و آلودگي هوا و از طرف ديگر آلودگي آب ها و مناطق زيست ديگر جانداران و حتي خود انسان مي شود؛ از طرفي بسياري از مواد توليدي اين كارخانه ها جهت آزمايش ابتدا بر روي حيوانات امتحان مي شوند که اين آزمايشات باعث وارد آمدن درد و رنج به آنها مي شود. مثلاً تا ساليان پيش جهت آزمايش مواد آرايشي از خرگوش ها استفاده مي شد و اين مواد ابتدا بر روي چشم خرگوش ها آزمايش مي شد و بعد به بازار عرضه مي گرديد. اين آزمايش ها و آزمايش هاي ديگر باعث آسيب رساندن و رنج هاي فراوان به گونه هاي مختلف حيوانات مي شود كه گفته شد از نظر اخلاقي، مذموم و ناپسند است. (2) بنابراين، بايد مصرف بشر كنترل گردد تا تخريب هاي محيط زيست، روند آرام تري به خود بگيرد؛ اخلاق مصرف ارتباطي تنگاتنگ با مباحث درگير در اخلاق محيط زيست دارد. اسلام و مسأله محيط زيست اديان، بخشي جدايي ناپذير از فرهنگ بشري هستند و تأثيرات زيادي در ادوار مختلف تمدن بشري در زندگي انسان ها داشته اند. حتي كساني هم كه با دين و دين داري سر مهر ندارند و با عنوان کلي دين مخالفت مي كنند به اين تأثير معترف هستند؛ بنابراين در هر موضوعي كه بشر با آن روبرو مي شود بايد واكنش دين داران و موضع دين را كه در تفاسير آنها مشخص مي شود دريافت. مسائل محيط زيست نيز يكي از اين مسائل است كه چندي است نظر دانشمندان علوم ديني و علماي اديان مختلف را جلب كرده است. يكي از انتقادهايي كه به اديان علي الخصوص اديان ابراهيمي از طرف دين ناباوران و علاقمندان به محيط زيست مي شود، اين است كه اين اديان اعم از يهوديّت، مسيحيت و اسلام انسان را اشرف مخلوقات و محور عالم هستي بعد از خدا مي دانند. انسان خليفه خدا در روي زمين است و مجاز است كه حتي به آسمانها هم نفوذ كند: « يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لاَ تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطَانٍ»(3) و يا آنكه خداوند همه چيز را مسخّر انسان كرده است: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ»(4) بر اساس اين آموزه ها كه در ديگر اديان هم وجود دارد بشر دست به تطاول در طبيعت مي زند و باعث آسيب به محيط زيست مي شود. اين صورت کلي انتقاد است امّا مي توان اين مطلب را به دلايل زير نقد کرد: 1ـ همان گونه كه گفته شد مسأله بحران محيط زيست مربوط به دوران مدرن است. در دوران ما قبل مدرن اصلاً مسأله اي به نام تخريب محيط زيست وجود نداشته که قائل به بهره گيري انسان از آموزه هاي اديان شويم. در آن دوران، انسان و محيط اطرافش با هم همكاري متقابل داشتند. حتي الامكان مي توان گفت كه انسان سنّتي نظر سويي به طبيعت نداشت و طبيعت را براي ارضاي اميال جاه طلبانه خويش به دست تخريب و نابودي نمي سپرد. اديان نيز در اين فضا و جهان پا به عرصه وجود گذاشتند، بنابراين انسان دين دار نمي تواند با تمسك به برخي آموزه هاي ديني مخرّب محيط زيست باشد. 2ـ همان گونه که آياتي در قرآن كريم وجود دارد که مشعر به مسخّر ساختن زمين و آسمان براي انسان و به توسط خداوند است امّا آياتي نيز وجود دارد كه همه موجودات ـ اعم از بي جان و جان دار را تسبيح گوي خداوند مي داند از جمله: « يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ»(5) ؛ عموم مفسران با به توجه به ضمير موصول در آيه، همه موجودات جهان را تسبيح گو و ستايش گر خداوند مي دانند؛ اين شأن تسبيح گويي به موجودات نوعي قداست و حفاظت مي دهد كه انسان محق نخواهد بود كه اين قداست را ناديده بگيرد؛ از طرف ديگر آيات بسياري در قرآن كريم وجود دارد كه خداوند به پديده هاي طبيعت قسم خورده است؛ پديده هايي نظير خورشيد، ماه، ستارگان، درختان؛ اين قسم خوردن نشان دهنده توجه خداوند به اين آيات است و مظهر قدرت او در صحنه عالم هستي. همچنين توجه به حيوانات نيز در قرآن كريم حائز اهميت است: «أَفَلاَ يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ» و يا در آيه ديگري حتي به حيوان به ظاهر كم اهميتي مانند پشه هم اشاره شده است: « وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئاً لاَ يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»(7) . تمامي اين موارد بيانگر آن هستند كه تمام اجزاي هستي داراي اهميت و توجه هستند و انسان هرگز حق ندارد به هر بهانه اي و بي جهت متعرض حيات و هستي ديگر موجودات اين عالم شود. 3ـ علاوه بر قرآن كريم، در احاديث نبوي و گفتارهاي امامان شيعه نيز بر لزوم حفظ حقوق نباتات و حيوانات توجه شده است. احاديثي نظير اين كه اگر گياهي در دست داشتيد و قيامت بر پا شد، آن گياه را غرس كنيد و يا نهي از قطع بي مورد درختان ميوه و يا اينكه اطراف درختان را از آلودگي حفظ كردن و همچنين احاديثي كه فرد را از آزار رساندن به حيوانات و يا تحمل بار بيش از حدّ به حيوانات باركش نهي مي كند. حتي در فقه داريم كه مكروه است انسان حيوان دست آموز خودش را بكشد و يا قرباني كند. در اين موارد نيز مي توان به دنبال نظام نامه اي براي حقوق حيوانات از منظر اسلام بود. 4ـ آموزه هايي نظير قناعت، نهي از پرخوري و مصرف بي جا، تقبيح اسراف و تبذير در عقايد اسلامي وجود دارد كه مي توان با تقرير جديد و امروزي از آنها، اخلاق مصرف را تدوين كرد. گفتيم كه مصرف و محيط زيست رابطه نزديكي با هم دارند. اگر بتوان با استفاده از آموزه هاي مفيد اسلامي و دستاوردهاي جديد، مصرف را در جامعه بهينه كرد و عطش مصرف گرايي را كم كرد مي توان به حفاظت بيشتر و بهتر محيط زيست اميدوار بود. بنابراين مي توان آموزه هاي اسلامي را به تقرير اخلاق محيط زيست تدوين كرد و در جامعه ما كه بيشترين مردم آنها به اعتقادات در آموزه هاي ديني توجه دارند، با بسط و گسترش اين آموزه ها، سعي در برانگيختن تمايل و توجه مردم به حفظ نعمات الاهي و محيط زيستي نمود. * در نگارش اين مطلب از درس گفتارهاي استاد ارجمند دکتر سيد حسن اسلامي بهره برده شده است. -------------------
|