شرحي بر دعاي مکارم الاخلاق امام سجاد (ع) بخش (5)
محمد تقی خلجی
( خطيب ، محقق و نويسنده)
«مفهوم ايمان»
«... وَبَلِّغْ بِايمانِي اَکْمَلَ
الايمانِ»
1. ايمان در فرهنگِ واژگان: واژة ايمان
از باب «اِفعال» (اَمَنَ، يُؤمِنُ، اِيماناً) و از ريشة «اَمْن» از مادّه هاي پربسامد
در فرهنگ واژگان قرآني است و همين طور، در احاديث، به معناي روي آوردن، گرويدن، مصون
ساختن، ايمن کردن و باور داشتن و نيز، به معناي «تصديق و اطمينان»(1) است : (... وَمَا
أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ) (2) ، برادران يوسف گفتند: اي پدر!
ما رفتيم مسابقه بدهيم و يوسف را کنار بار خود وانهاديم که گرگ او را خورد و مي دانيم
اگر هم راستگو بوديم، سخن ما را تصديق (=باور) نمي کردي.
واژة مقابل ايمان، کفر و مشتّقات آن
نيز در قرآن بسيار به کار رفته است. اگرچه قرآن در مواردي اندک از «ايمانِ به باطل»
سخن گفته است: (وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ
هُمُ الْخَاسِرُونَ) (3) ، و آنان که به باطل ايمان آورده و به خداوند (= حق) کفر ورزيده
اند، زيان کارند.
از همين روست که متعلِّق و موضوع ايمان،
هم مي تواند امري حق باشد، هم امري باطل. و اما ايمان واژه اي است که صبغه و طينتي
قدسي دارد و در قرآن کريم و احاديث بيشتر از ايمان به خداوند، فرشتگان، پيامبران و
غيبت و آخرت و در مذهب تشيّع به دنبال ايمان به پيامبران، ايمان به عدالت خداوند و
امامت امامان معصوم، سخن رفته است.
ايمان، شيفتگي قلب و حاصل نوعي معرفت آميخته به محبت و علاقه است که امنيت و سکون و استقرار قلب و آرامش دل را در پي دارد:
(وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ) (4)؛ برخي مردم به جاي خداوند همتاياني مي گزينند و آن ها را چنان دوست مي دارند که خداوند را؛ [در حالي که] مؤمنان خداوند را دوست دارترند. (الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)
(5)؛ همان کساني که ايمان آورده اند و دل هاشان با ياد خداوند آرام مي گيرد؛ آگاه باشيد!
با ياد خداوند دل ها آرام مي يابد (دل ها به ياد خداوند آرام مي گيرد).
و البته صرف آگاهي از چيزي و شيفتگي به آن، ايمان نيست؛ چرا که ما از بسياري چيزها آگاهيم، اما نمي گوييم که به آن ها ايمان داريم و يا اينکه به بسياري چيزها شيفتگي داريم و علاقمنديم، و اما هيچ گاه نمي گوييم که به آن ها ايمان داريم.
ايمان در حقيقت، دل بستگي همراه با
گونه اي از آگاهي است که گاه به امور محسوس و گاهي به امور غير محسوس تعلق مي گيرد؛
مانند ايمان به خداوند و ايمان به غيب و نظير اين ها، و ايمان به مکاني که داراي تأثير
معنوي است؛ مانند ايمان به قدسيّت کعبه و مسجد الحرام و مسجد النّبي (ص) و مشاهد کريمه.
وقتي به درستي يک نفر آن قدر معتقد هستيم که با دلي «امن» و خاطري آرام به او اعتماد مي کنيم، مي گوييم به اين شخص «ايمان» داريم، هرگاه درستي يک مطلب تا سر حدِّ يقين براي ما روشن باشد، مي گوييم به اين مطلب «ايمان» داريم. وقتي به يک سيستم فکري به اصطلاح اروپايي اش «ايدئولوژي» و به تعبير ما «مرام و مسلک» عقيدة پَروپا قرصي داريم و با اطمينان خاطر، با ميل و رغبت و شور و شعف آن را زيربناي کار و زندگي خويش قرار مي دهيم، مي گوييم ما به اين مرام و مسلک «ايمان» داريم.
با توجه به اين مثال ها مي توان گفت:
ايمان، عبارت است از اعتماد، اطمينان قلبي کامل، به يک شخص، يک مطلب، يک مسلک، يک دين
يا ...، و نقطة مقابل ايمان، شک و دودلي و ترديد و تزلزل است؛ خواه نسبت به يک شخص، خواه نسبت به يک مطلب، خواه نسبت به يک مسلک.
اثر طبيعي شک و ترديد، بي اعتمادي است.
با شک و دودلي، خفا در صورتي که با خوش بيني همراه باشد، نمي توان به يک شخص يا يک
مسلک دل بست و به آن اعتماد کرد. به خصوص در مواردي که بايد به دنبال اين دل بستگي
عملاً در برابر خطرهاي احتمالي يا قطعي، ايستاد و سرسختي نشان داد. (6)
و اما ايمان در انسان ايجاد اطمينان خاطر و سکونت نفس مي کند و او را از حالت شک و دودلي مي رهانَد و به امنيت فکري و يقين قلبي مي رساند. براي همين، امير مؤمنان علي (ع) ايمان را براي کسي که به ساحت آن درآيد، «مَأمَن (= جاي امن)» دانسته است: «مَنْ آمَنَ اَمِنَ» آن کس که ايمان آورد، در امان است.
ايمان، ترس و بيم را از مؤمن زايل مي کند و او را از عقوبت و عذاب در آخرت مصونيت مي بخشد: (فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا) (7)، پس هرکس که به پروردگار خود ايمان آورد، از هيچ کاستي و ستمي نمي هراسد.
امام صادق (ع) فرمود: «سُمِيَّ الْبارِي عَزَّوَجَلَّ مُؤمِناً لِاَنَّهُ يُؤمِنُ مِنْ عَذابِهِ مَنْ اَطاعَهُ، وَسُمِّيُ الْعَبْدُ مُؤمِناً لِاَنَّهُ يُؤمِنُ عَلَي اللهِ فَيُجيزُ اللهُ اَمانَهُ» (8)؛ خداي عزيز و جليل «مُؤمِن» (9) ناميده شده؛ زيرا هرکس او
را اطاعت کند [و شرط بندگي به جاي آورد] از عذاب او در امان است، و بنده را مؤمن مي گويند؛ زيرا به خداوند ايمان آورده و خداوند او را برگ امان مي دهد.
فيلسوف و مفسّر و حديث شناس بزرگ مرحوم فيض کاشاني، در وصف «مؤمن» (= در امان دارنده) که نام خداوند است چنين مي گويد: مؤمن (= در امان دارنده) کسي را گويند که امنيت و امان به او نسبت داه شود بدين سان که اسباب آن را فراهم آورده و راه هاي بيم و هراس را بسته باشد و او تنها خداي سبحان است؛ چرا که امنيت و اماني در دنيا از آفت ها، بيماري ها و امور هلاکت بارِ آنجا و در آخرت از عذاب و کيفرها نيست مگر آنکه از سوي خداوند فراهم آمده است با اسبابي که تنها خداوند آفريده و به بهره
مندي از آن ها رهنمون گشته است (10).
ايمان و امنيت هر دو از يک ريشه اند:
«اَمِنَ»، و بازگشت هردو به يک معناست و آن اطمينان و آرامش دل و زوال خوف است و اين،
نکته اي ظريف است که حضرت ابراهيم در چالش با قوم خود و در مقام استدلال براي آشکار
ساختن مراد خويش و حقانيت ايمان خود، بدان اشاره فرموده: من با درستي آيين، روي خويش
به سوي کسي آورده ام که آسمان و زمين را آفريده است و من از مشرکان نيستم. و قوم او
با وي به چالش برخاسته او گفت: آيا با من دربارة خداوند چالش مي ورزيد، در حالي که
مرا راهنمايي کرده است و من از آنچه شريک او قرار مي دهيد، نمي هراسم؛ مگر آنکه پروردگارم
چيزي براي من بخواهد؛ پروردگارم به دانايي، بر همه چيز چيرگي دارد، آيا پند نمي پذيريد؟
و چگونه از آنچه شريک خداوند قرار مي دهيد بهراسم؟ در حالي که خود نمي هراسيد از اينکه
چيزي را شريک خداوند قرار داده ايد که برهاني بر آن، بر شما فرو نفرستاده است؟ سپس
در مقام نتيجه گيري فرمود: آنان که ايمان آورده اند و ايمانشان را به هيچ ستمي (= شرک
و هر آلايندة ديگر) نيالوده اند، آنان امنيت و آرامش دارند و آن ها ره يافته اند: (... الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ) (11) و البته اين امنيت، زماني حاصل مي شود که عوامل شک و ريب و انحراف از ذهن و دل مؤمن به کلي بيرون شده باشد، و مؤمن کسي است که اين ناخالصي ها را از جانش زدوده و عوامل شک و... را که در انديشه اش پديد آمده با تحصيل علم و فضيلت و دوام در عمل به تدريج از ساحت وجود خود دور سازد.
درنتيجه
ما حصل اينکه، واژه ايمان در فرهنگ
واژگاني قرآن کريم و احاديث اهل بيت (ع) با آنچه در واژه نامه ها آمده است، همسو و
به معناي رو آوردن، ايمن کردن و باور داشتن است، و مؤمن با درآمدن در حصار ايمان، خويشتن
را از عذاب الهي در هر دو جهان ايمن کرده و خداوندِ مؤمن، برگ امانش داده است.
---------
1 . کتاب العين، ج8، ص 489. n 2 . يوسف (12): 17.
3 . عنکبوت (29): 52. n 4 .
بقره (2): 165.
5 . رعد (13): 28. n 6 . شناخت اسلام، ص 27.
7 . جن (72): 13. n 8 . بحارالانوار، ج 40، ص
163.
9 . «السَّلامُ المُؤمِنْ»؛ حشر،
23.
10 . علم اليقين في اصول الدين، ج 1، ص 166.
11 . انعام (6): 82.