|
ترجمه آموزی قرآن کریم
محمد علی کوشا (محقق و قرآن پژوه) معناي ترجمه واژه ترجمه در زبان عرب، مصدر رباعى فَعلَلَ در دو معنا به كار رفته است: 1ـ برگرداندن گفتار يا نوشتار از زبانى به زبان ديگر. تَرجَمَ كَلامَ غَيرِهِ: سخن ديگرى را به زبان ديگر برگرداند. 2ـ شرح حال شخص يا اشخاص (بيوگرافي). تَرجَمَهُ فلان: شرح حال يا بيوگرافى فلاني. تُرجَمُ الكلامُ: آن سخن مشتبه و مبهم و پيچيده شد. برخى پنداشته اند واژه «ترجمه» لغتى كلدانى به معنى افكندن است (تاريخ قرآن دكتر محمود راميار، ص 646). برخى ديگر ترجمه را از تُرجمان، معرّبِ تُرزبان يا تَرزبان فارسى دانسته اند. ترزبان به كسى مى گويند كه زبانى چرب و نرم و جذّاب داشته و خوش سخن باشد (غياث اللغات و فرهنگ ناظم الاطبّاء ). اما اين ها فقط حدس و گمان است. البته خواه ناخواه زبان ها مشابهت ها و پيوستگي هايى با هم دارند و تأثيرپذيرى تدريجى زبان ها از همديگر در طول مراوده انسان ها كم و بيش پذيرفته است ولى هر زبانى شاكله و ساختار خاص خود را دارد. تعريف ترجمه ترجمه عبارت است از: برگرداندنِ متنى از زبانى به زبان ديگر با رعايت مفهوم و محتواى آن متن. عناصر ترجمه عناصر ترجمه دو چيز است: 1ـ عنصر ادب 2ـ عنصر هنر. مراد از عنصر ادب، آگاهى از علوم ادبى (صرف، نحو، لغت و اشتقاق)، و مراد از عنصر هنر، آگاهى از علوم بلاغى (معناي، بيان و بديع) است. بنابراين مترجم به همان اندازه كه در علوم ادبى عربى كتاب هايى مانند جامع المقدمات، «النّهجة المرضية» سيوطى و «مُغنى اللّبيب» ابن هشام را بايد به درستى خوانده و فهميده باشد، لازم است به دستور زبان فارسى و آثار مكتوب گوناگون اديبان فارسى زبان نيز تسلط و اِشراف داشته باشد. و در موضوع هنر ترجمه و نويسندگى با متون بلاغى مانند «مطوّل تفتازاني»، «مختصر المعاني» و «جواهر البلاغة» و امثال آن ها نيز مأنوس و آشنا باشد. به عبارت ديگر علوم ادبى و بلاغى در وجود او مَلَكه شده باشد و چنين امرى جز از راه علم آموزى در محضر استادان اهل فنّ و تمرين و ممارست و مباحثه، به دست نخواهد آمد. انواع ترجمه ترجمه هاى قرآن كريم را مى توان به پنج نوع تقسيم كرد: 1ـ تـرجـمه تحـت اللّفـظـي؛ ترجمه تطبيقي؛ ترجمه اى است كه كاملاً منطبق بر متن باشد هم در كميّت و هم در كيفيت. امروزه بيشتر ترجمه هاى قرآن كريم از همين نوع به شمار مى آيند، مانند: ترجمه بهاءالدّين خرّمشاهي، سيـد علـى موسـوي گرمارودى و مسعـود انصاري. ترجمه منظوم؛ ترجمه شعرى از قرآن كريم است يعنى مفهوم و محتواى آيات در قالب نظم ارائه شود مانند: ترجمه و تفسير صفى عليشاه كه بهترين ترجمه و تفسير منظوم قرآن محسوب مى شود. «در دو دهه اخير در ايران چندين نمونه از ترجمه منظوم قرآن انتشار يافته است. حال اگر مترجمان، علاوه بر عربي دانى و قرآن شناسي، در شعر فارسى هم يد بيضا داشتند باز چيزى بود. و [لي] اغلب چنين نيست ... ممكن است بگويند صفى عليشاه عارف و شاعر بزرگ قرن سيزدهم هجرى هم قرآن را به نظم ترجمه كرده است. در پاسخ مي گوييم: اولاً كار سترگ صفى عليشاه در واقع تفسير است، يعنى حتى از ترجمه آزاد و گسترده هم فراتر است. ثانياً او قرآن شناس بزرگى بوده است. ثالثاً در شعر و انواعش استادى خود را در اين اثر و آثار منظوم ديگرش احراز و ابراز كرده بوده است. رابعاً صرف اقتدا به نكو گويان كافى نيست، و مقتدى بايد به درجاتى از نكوگويى نايل شده باشد. پس به قول مولانا: كار نيكان را قياس از خود مگير/ گر چه باشد در نوشتن شير شير. همچنين به گفته او: نكته ها چون تيغ پولادست تيز/ گر ندارى تو سپر پس واگريز. حاصل آنكه ترجمه قرآن به نثر معيار و متعارف امروز خود مشكلات عديده دارد، ديگر روا نيست كه به دست خود مشكل وزن و قافيه را بر آن بيفزاييم.» (ترجمه كاوي، ص 119و 120 از استاد بهاءالدين خرمّشاهي، انتشارات ناهيد، تهران، چاپ دوم، 1391). اهميت و ضرورت ترجمه قرآن بي گمان، در طول نزديك به پانزده قرنى كه از ظهور دين مبين اسلام مى گذرد، بيشترين شناخت غير عرب زبانان از قرآن كريم، از طريق ترجمه و تفسير آيات بوده است. به همين جهت اين فن، يكى از مؤثرترين شيوه معرفى اين كتاب آسمانى براى مخاطبان گوناگونش بوده و خواهد بود. و براى آگاهى از محتواى قرآن، ترجمه آن به زبان هاى مختلف امرى لازم و ضرورى است.وَ مَا اَرسَلنَا مِن رَّسُول إلا بِلِسَانِ قَومِهِ لِيُبَيّنَ لَهُم ، «پيامبرى را نفرستاديم مگر به زبان قومش تا (حقايق آن را) براى آنان روشن سازد». (ابراهيم/14، 4) هَذَا بَيَانُ لَلنّاسَ وَ هُدًى وَ مَوعِظَهُ لِلمُتَّقينَ، «اين بيان روشنى براى مردم و رهنمود و پندى براى پرواپيشگان است.» (آل عمران/3، 138) وَاُوحِيَ إلىَّّ هَذَاالقُرَانُ لاُنِذرَكُم بِه وَمَن بَلَغَ، «و اين قرآن به من وحى گرديده تا بدان شما را و هر كه را كه اين قرآن به او رسد هشدار دهم». (انعام/6، 19). بنابراين خداوند اين كتاب را براى تمام انسان ها دانسته است و قطعاً براى فهم و دريافت مقصود و مراد آن، ترجمه آن به زبان هاى گوناگون نيز امرى اجتناب ناپذير و لازم و ضرورى خواهد بود. زيرا بيشتر ساكنان كره خاكى غير عرب زبان هستند و به ناچار براى آگاهى از چند و چون و پيام آسمانى آن بايد به ديگر زبان ها ترجمه و تفسير شود. شرايط مترجم قرآن در ميان شرايط فراوانى كه براى مترجم قرآن در كتاب هاى علوم قرآنى بيان گرديده مهم ترين و اصلي ترين آن ها عبارتند از: 1ـ آشنايى كامل مترجم با دو زبان مبدأ و مقصد توضيح اجمالى لازمه آشنايى با زبان مبدأ و مقصد، آگاهى كامل از ادبيات دو زبان است. اينجاست كه تبحّر لازم در علم صرف، نحو، لغت و اشتقاق و همچنين معاني، بيان و بديع، براى مترجم قرآن امرى لازم و ضرورى خواهد بود؛ زيرا لازمه ورود به فنّ ترجمه، آگاهى كامل از «ادب» و «هنر» است و ترجمه واقعى و ماندگار ترجمه اى است كه آراسته به جلوه هاى ادب و ظرافت هاى هنر باشد. و دليل اين امر بسى روشن است؛ زيرا كلام حق كه زيباترين و دلپذيرترين كلام است، طبعاً زيباترين و دلپذيرترين ترجمه را مى طلبد. ارباب فصاحت و بلاغت نيك آگاه اند كه زيبايى كلام سهم بسيار زيادى در جلب و جذب افراد به متون دينى دارد. مهم ترين عامل نفوذ اسلام در محيط جزيره العرب، زيبايى و دلپذيرى كلام الهى بود، و اكنون كه ما اين كلام زيبا و اين بزرگ معجزه رسول خدا (ص) را در پيش روى داريم و شيفته معارف بى نظير آنيم، بايد براى ارائه آن به اقصى نقاط عالم، از بهترين و شيواترين ترجمه به زبان هاى گوناگون بهره برگيريم تا از اين رهگذر، جهانيان را به ارزش هاى والاى آن آشنا سازيم. و قطعاً آگاهى از تفسير و علوم قرآنى مانند: ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيّد، شأن نزول و اختلاف قرائات، امرى لازم و ضرورى است. و همچنين از آنجا كه بخشى از آيات قرآن مربوط به احكام فقهى است، آشنايى اجمالى از دانش فقه هم لازم و ضرورى مي نمايد و حتى آگاهى از غزوات پيامبر اسلام (ص) جهت فهم صحيح آيات جهاد، و شناخت اجمالى از علم كلام (علم شناخت اصول عقايد اسلامي) نيز ضرورت پيدا مى كند. صرف نظر از اين امور، مترجم بايد داراى سلامت روح و عقل باشد تا با طهارت نفس و صفاى باطن و بهره گيرى از نيروى تعقّل و تدبّر در ترجمه و تفسير آيات، معانى و مفاهيم آن را آن گونه كه شايسته است به زبان ديگر عرضه نمايد. دشوارى ترجمه قرآن دشوارى ترجمه قرآن نسبت به ديگر متون عربى بيش از آن چيزى است كه در بدو امر تصوّر مى شود؛ زيرا در اينجا مترجم با كلامى روبه روست كه از جهت لفظ و محتوا و چينش كلمات و تركيب جملات، نظيرى را براى آن نمى توان يافت. يعنى به تمام معنا معجزه و سبك و سياق آن آموزه ادب و هنر و الگوى اديبان و هنرمندان در عرصه فصاحت و بلاغت است، به گونه اى كه ادبيّت آن فراتر از هر ادبي، و هنرنمايى آن پر جلوه تر از هر هنرى است. در كمترين لفظ، بيشترين معنا را جا داده، و در كوتاه ترين جمله، پربارترين و ژرف ترين مفهوم را گنجانده است. بدين گونه مترجمى كه آگاه به فنون و علوم و راز و رمز قرآنى باشد ظرف دانش محدود خود را در برابر كلام خداى نامحدود چنان كوچك و ناتوان مي بينيد كه در بُهت و حيرت فرو مي رود كه نازل ترين تشبيه براى آن، گنجاندن اقيانوس در كوزه است! ولى با اين همه بايد گفت: از اين رو مترجم آگاه به فنون ادب و هنر با توجه به توسعه زبان و تعالى انديشه، مي تواند كم و بيش، ترجمان چنين متنِ مقدسِ پر باروبرى باشد و با الهام از ظرافت ها و زيبايي هاى آن، بر ظرافت و زيبايى زبان مقصد بيفزايد كه طبعاً چنين روندى در طول زمان، سير تكاملى خواهد داشت و زمينه بهره بردارى از قرآن كريم را بيشتر و بهتر فراهم خواهد ساخت. «واقعيت اين است كه غالباً تا كسى شوق نوشتن و ذوق نويسندگى نداشته باشد، خود به خود به وادى ترجمه كشيده نمي شود. امّا جان كلام در اين زمينه اين است كه فقط داشتن ذوق و شوق مبهم كافى نيست، كسى كه مي خواهد مترجم شود باشد بايد ابتدا خواننده شكيبايى باشد. هم به زبان مبدأ بايد زياد كتاب و نشريه و مقاله بخواند و هم به زبان مقصد. انس داشتن با ادبيات قديم و جديد در هر دو زبان ضرورت و فايده دارد. و اين ضرورت در زبان مادرى بسى بيشتر است... در اينكه ترجمه يك فنّ است شكّى نيست و بلكه اين امر از واضحات است، اما مهم-ترين از آن، عقيده نگارنده اين سطور اين است كه ترجمه اگر چه امروزه ماشينى هم شده است، صنعت نيست، صناعتى هنر گونه است. اگر آفرينش محض نباشد، بى شبهه بازآفرينى است ... مهارت زبانى مترجم و غناى واژگان او و احاطه اش در حُسنِ تركيب و آوردن تعبيرات بجا و روشن و شيوا مي تواند ترجمه را از سطح ساده صنعت بى روح به اوج هنر زنده برساند». ترجمههایی چند از قرن چهارم تا عصر (بر اساس گزارش و تحقيق استاد محمد علی کوشا)
|